قالی سیرجان/معرفی فرش مناطق ایران
بیشک پیشینه گلیمبافی و ـ درادامه ـ تداوم و گسترش آن، تنوع تکنیک و ـ بهمرور ـ گرهبافی یا شکلگیری قالیبافی بر کسی پوشیده نیست. منشأ این هنر، ریشه در تفکر بشر، در بهوجودآوردن ملزومات زندگی آن زمان دارد و گسترش و تداوم بافت و تنوع اقوام بافنده نیز باعث بهوجودآمدن تنوع تکنیک، نقش و طرح و دستبافته[۱] شده است و استان کرمان، بهخصوص منطقه سیرجان، از این قاعده مستثنا نبوده و نیست. این منطقه یکی از غنیترین تنوع ایلات و عشایر و بهتناسب طرح، نقش و دستبافته را به خود اختصاص داده است. در این منطقه، اقوام تُرک، کُرد، لُر، عرب، فارس و ... بهسر میبرند که همین عامل باعث شده سیرجان در بین دیگرمناطق یکی از غنیترین تنوع دستبافته داری را از آن خود کند. اگرچه تاکنون این نوع دستبافته، آنچنان که شایسته و سزاوارش بوده، به خوبی معرفی نشده و حتی پژوهش حرفهای و عمیقی پیرامون آفرینشگران آن ـ فلسفه طرح و نقش و سیر تنوع و تغییر، عناوین و ویژگیشان ـ صورت نگرفته است.
تنوع قوم، طرح، نقش، نوع بافت، بافنده و کیفیت غنی و عالی دستبافته در منطقه سیرجان قدمت زیادی دارد. اگرچه تاریخ دقیق بافندگی در این منطقه، بهدلیل عدم وجود فرش رقمدار و قدیمی، حتی در یافته باستانشناسان ـ بهدلیل ضایعشدن پشم در گذر زمان ـ غیرممکن به نظر میرسد، اما مُسلّم است که ارتباط مستقیمی بین زندگی شبانی و گلهداری با بافندگی وجود داشته است. تاریخ دقیق زندگی شبانی در منطقه کرمان (مناطق عشایری) نامشخص؛ ولی محرز است که با ورود عربها (در اوایل ورود اسلام به خاک ایران)، ترکها (در دوره سلجوقی)، لُرها (در دوره تیموری)، افشارها (در دورههای صفویه و افشار) و دیگرایلات مهاجر (در دورههای زندیه و قاجار) در آنجا، بافندگی تشدید شده و قبل از آن، بدون شک بافندگی در بین طوایف بومی این منطقه، وجود داشته است.
منطقه سیرجان، یکی از غنیترین مناطق، به لحاظ تعدد قوم ـ ترک، کُرد، لُر، عرب، فارس و ... ـ بوده است که در دورههای متوالی، بهدلایل مختلفی، به این منطقه کوچ کرده یا کوچ داده شدهاند. تعدد قوم، یکی از ویژگیهای بالقوه این منطقه است؛ به این دلیل که هرایل و طایفه، آداب، رسوم و فرهنگ خاصی دارند که با دیگری فرق دارد؛ پس، هرکدام دستبافتهاش برگرفته از همین آداب، رسوم، فرهنگ و نگرش است؛ چنانکه میتوان گفت؛ تاکنون دستبافتههای مذکور، آنچنان که شایسته و سزاوارش بوده، معرفی نشدهاند و پژوهش ژرفی درباره ویژگی ـ نام و فلسفه طرح و نقش، سیر تغییر و باور مردم و مهمترین آن، یعنی هویت ایلات بافنده ـ و تنوعشان صورت نگرفته است. درنتیجه، بعد از ده سال تحقیق میدانی و کتابخانهای متمرکز بر دستبافته ایلات و طوایف استان کرمان و منطقه سیرجان باید اذعان کنم که؛ سختترین بخش این کتابها، تشخیص و تفکیک دستبافته ایلات و طوایف مختلف بود که صرفاً تحقیق میدانی گرهگشاهی کرد. در همین رابطه، سیسیل ادواردز نوشته است: «قالیچههای عشایری و روستایی را نمیتوان از یکدیگر بازشناخت؛ هردو نوع را میخرند و در بازارهای کرمان به فروش میرسانند و سپس بهعنوان قالیچههای افشاری به کشورهای مغربزمین حمل میکنند و من [س.ا] نیز برای این فراورده همین نام را برگزیدهام» (ادواردز، ۱۳۶۲، ۲۴۳). پرویز تناولی نیز در توضیح همین مسئله آورده است؛ «پیچیدهترین مسئله در این بخش از کتاب [افشار؛ دستبافته ایلات جنوب شرقی ایران]، تلاش برای پیداکردن معیار و محک برای تشخیص فرش افشاری از غیرافشاری است؛ و این امر کار آسانی نیست. درهمآمیختگی فرش افشار و غیرافشار مدتهاست که ذهن فرششناسان را به خود مشغول داشته و معدود کسانی را در این زمینه به تحقیق و چارهاندیشی واداشته است. یکی از این افراد، ادواردز است که پنجاهواندی سال پیش در کرمان بوده و اطلاعات باارزشی از فرش آن منطقه بهجا گذاشته است. ادواردز، پس از بررسی فرش کرمان، تشخیص فرش افشار از غیرافشار را امری مشکل یافت و چون راه به جایی نبرد، پیشنهاد کرد ـ مطابق معمول ـ فرش افشار و غیرافشار، همه افشاری نامیده شوند.[۲] درعوض، هاسگو، که در دهه 1970 در ایران بود، با مشاهده این درهمآمیختگی توصیه کرد؛ تا زمانی که اطلاعات بیشتری در تشخیص فرش افشار از غیرافشار در دست نیست، از واژة عمومی منطقه کرمان استفاده شود».[۳] همچنین، ایشان در کتاب نانونمک نوشته است «کار بررسی و شناسایی دستبافتههای عشایر کرمان در حال حاضر اگر دیر نشده باشد، اما بسیارمشکل و پیچیده شده است؛ زیرا اکثریت عشایر غیرافشار و حتی افشارها سالهاست که تختقاپو شدند. با تغییراتی که در نوع زندگی آنها و دستبافتههایشان پدید آمده، تشخیص دقیق بافتههای گذشته آنها کار آسانی نیست».[۴]
با علم به اینکه پژوهش و تحقیق درباره دستبافته ایلات و طوایف بافنده استان کرمان، نیاز به تحقیق میدانی و حضور بین بافندگان و عشایر در مناطق عشایری داشته و این حضور و تحقیق نیاز به صرف وقت، انرژی و هزینه دارد، تاکنون پژوهش جامع و خاصی روی دستبافته ایلات و طوایف بافنده منطقه سیرجان یا بهطورکلی استان کرمان ـ جدای از کتاب افشار؛ دستبافته ایلات جنوب شرقی ایران، به قلم پرویز تناولی که رویکردی متفاوت از این مجموعه داشته ـ صورت نگرفته است.
آنچه مُسلّم است اینکه؛ گلیمبافی و قالیبافی از گذشته در سیرجان وجود داشته و با ورود اقوام مهاجر ـ ایلات و طوایف افشار، بُچاقچی، قرائی، لُری، خراسانی، شول و ... ـ به این منطقه، تنوع و گسترش بیشتری یافته است. بااینهمه، معلوم نیست بافت اولین پارچه کی و کجا و بهدست کدام قوم، كه با شروع بافت گلیم همزمان بوده، صورت گرفته، اما براساس کاوشهای باستانشناسی، شواهدی از بافته ساکنان فلات ایران و سرزمینهای همجوار بهدست آمده است؛ برای مثال، در غارهای جنوب شرقی دريای مازندران (کمربند و هوتو، نزديك بهشهر) آثاری یافت شده كه پرورش گوسفند و بز و ریسیدن پشم و موی آنها را بهدست بافندگان این منطقه در هشتهزار سال پیش به اثبات میرساند. در همین رابطه، تکهپارچه ـ بافته از موی بز ـ هشتهزارسالهای در کرانه دريای مازندران و پارچه ـ بافته از كتان ـ ششهزارسالهای نیز از منطقه شوش بهدست آمده است؛ اما باز هم تاریخچه دقیقی برای اولین گلیم بافتهشده نمیتوان تعیین كرد.
مواد اولیه
تار، پود و پرز
تار و پرز/ خامه در گذشته تمامپشم و در سدههای اخیر برخی دستبافتهها با ترکیب پشم و پنبه بافته شده است. پود در سدههای اخیر، اغلب از جنس پنبه و تعدادی با پشم و در گذشته با پشم، یکی، کلفت (تهپود) و دیگری، نازک (روپود) دارند.
میتوان گفت؛ خلق یک اثر زیبا و کاربردی و مرغوب مانند قالی یا گلیم با ابزار و موادی چون پشم و پنبه یا تمامپشم به کمک ساده ترین ابزار ازجمله دار افقی (زمینی)، دفتین (دستک)، قلاب و کارد صورت میگیرد. این مراحل به ترتیب شامل پشم شویی، پشم چینی، پشم ریسی، کلافکردن پشم، دارکشی، چلهکشی و بهطور خلاصه بافت دستبافته و بریدن قالی یا گلیم از روی دار و کزدادن ـ برای گلیم در صورت نیاز ـ و شستوشو و پرداخت آن میشود. معمولاً این روند بهدست افراد یک خانواده در همین منطقه صورت میگیرد. اگرچه امروزه اغلب مراحل آن بهصورت گروهی سامان داده میشود.
ویژگی بافت و ساختار
رنگ و رنگرزی
دستبافته منطقه سیرجان همانند مناطق همجوار، با تنوع رنگی مختلف، درگذشته با رنگزاهای گياهی و بومی منطقه كرمان مانند پوست گردو (طیفهای قهوهای)، پوست انار (طیف زرد و نخودی)، كاه كوهی و جاشیر (رنگهای زرد و طلايی)، برگ مو كه دراصطلاح بومی منطقه به برگ رز شناخته میشود (رنگ زرد مایل به سبز)، روناس/ رُناس (طیف قرمز مایل به زرد و لاکی روناسی)، گلرنگ (زرد مایل به قرمز)، اسپرک (طیف رنگ زرد)، زارچ كوهی نوعی زرشک (رنگهای قرمز کمرنگ)، برگ بنه و کاه کوهی (رنگهای قهوهای و خاکستری)، نیل (طیف آبی روشن تا آبی تیره و سورمهای و سبز)، و بوته محلی به نام «تربيت» (برای طیف رنگهای زرد) و از مواد رنگزای حيوانی مانند قرمزدانه (رنگهای صورتی روشن تا ارغوانی و بنفش) و با دندانههايی چون زاج سفيد جهت افزايش زمان جذب و ثبات رنگها بر روی الياف پشمی بهره میگرفتند؛ اما برههای از زمان، با ورود رنگهای شيميايی به پروسه رنگرزی هنر بافندگی، تا حد زيادی رنگرزی اين منطقه دچار تحول شد و استفاده از رنگهای شيميايی در كنار رنگهای گياهی و حیوانی رونق گرفت. درنتيجه به مرور زمان باعث كاهش كيفيت رنگ برخی فرشها مورد استفاده شد. اما در دهه اخیر، اغلب گلیم و گلیم فرشهای بافته شده در این منطقه، به صورت کاملاً طبیعی تولید شدهاند و این روند ادامه دارد.
طرح، نقش و نقشمایه
بیشترین طرح بافتهشده در دستبافته فرشینه/ پرزباف/ قالیباف ایلات و طوایف بافنده منطقه سیرجان، موسیخانی، موسیخانی گلدانی، بابابیگی، پنج ترنج بابا بیگی، بابا بیگی لنگری، لنگری بالدار، سماوری، سهکله (تک ترنج، دوترنج، سهترنج، چهارترنج و ...)، ارگهای/ ارگهی، پنجکله، بندی، شول، ستارهای، حشمت، حشمت محرابی، حشمت دو ترنج، حشمت پنج ترنج، حشمت تلفیقی، ترنجی، لچک ترنج، دوترنج، سهترنج، پنجترنج/ پنجگل، شش ترنج، ترنجِ منبری، ترنجِ محرمات، ترنج لوزی، لمپایی، گلدانی، گلدانیِ ترنجدار، گلدانیِ جانوری، گلدانیِ استکانی، گلدانی جنگلی، گلدانی بوته گلی، بارک الله،آغاجری، بخیه، گلفرنگ، غلط، تصویری، درختی، سینی، خوشهانگوری/ پهلوی، خشتی، جنگلی، شترمرغ/ مرغی، شیری، کتری/ بتهکتری، بتهای/ بتهجقه، بته دندانهدار، بته بزرگ/ کلانچ/ کلانژ، بته سروی، مادروبچه/ اتو، بتهدوقلو، بتهشاهی، بالغ/ بالیق/ بالوق، راهراه (محرمات)، پروانههای، مکهای (دو گل پاریزی)، گل سرخ و سینهریز است.
گلیمبافی در منطقه سیرجان، به لحاظ شیوه بافت، به دو گروه سادهباف (پودگذاری) و پیچباف (پودپیچی) تقسیم میشود. گروه سادهباف، با تکنیک های ساده باف (پودنما، پودرو)، تک قلاب (متصل، تارپیوند)، جفت قلاب (دوقلابه، پودپیوند)، پود معلق، پود اضافه/ پود اضافی، چاک دار و تکنیک ترکیبی گلیم فرش بافته می شوند. از گروه پیچباف یا پود پیچی به گلیم شیریکیپیچ باید اشاره کرد که مشهورترین و متداولترین تکنیک بافندگی در منطقه سیرجان به شمار میرود. این تکنیک بافت، ثبت ملی و ثبت جهانی شده است. مهمترین نقش گلیمینه/ گلیم بافی/ تخت بافت منطقه سیرجان، راهراه (محرمات)، ابروباد، ابروبادِ ترنجدار، ابروبادِ کف ساده، ابروباد پنج ترنج، کف ساده، کف ساده ترنجدار، خارا، بندی، موسی خانی، بابابیگی، حشمت، خوشه انگوری، ماه زنجیل/ ماه زنجیر، ماه سگار، سینی، گلدانی، گلدانی موسیخانی، گلدانی ترنجدار، گلدانی جانوری، گلدانیِ مرغی، گلدانی استکانی، بخیه، ترنجی/ ترنجدار، ترنج منبری، پنج ترنج، ترنج بندی، ترنج ترکیبی/ تلفیقی، بته ای، بته شاهی، بته سروی، بته دندانه دار، بته دوقلو، بته مادر و بچه، بته چیتی، شتر مرغ، بته سروی، بته بزرگ/ کلانچ/ کلانژ، شتر مرغ، بالغ/ بالیق/ بالوق، سماوری، سهکله (تک ترنج، دوترنج، سهترنج، چهارترنج و ...)،(سه کله و بابابیگی)، (سه کله و بخیه)، ، ارگهای/ ارگهی، پنجکله و خشتی هستند.
مهمترین نقوش متداول دستبافته منطقه سیرجان، دندان موشی، دوتپُِو/ دوپُودو، ترمئِو، کلِاکو، عقربو، چوگون، چهارپودو، چرخ فَلکُِو، سیبک، گل چهارپَر، سیبک هشت پَر، گل عباسی، ریز ه نباتو، نردبون، چهارسَبلو، جُمُلو، قلمدونو، عقربو گُلدار، گل و برگدار، حسین عباسی/ بلوردی، چهارپَرِه، گل قَمَرو، ارَِئو، تاس/ قرص، گنبهای، هفت وهشتو، هَفت رنگ، سرمه دون، چهارفصلو، مداخل، قُوش، دشتی، جَلَک، ماه زنجیل است.
ویژگیهای بافت
منطقه سیرجان، یکی از مناطق مهم و معروف عشایرنشین/ایلیاتینشین (ایلیاتیباف) در کنار شهرستانهای بافت، اُرزوئیه، رابُر، بردسیر، شهربابک، جیرفت، عنبرآباد، کهنوج، منوجان، قلعهگنج و رودبار جنوب استان کرمان است. این منطقه، بهلحاظ تولید دستبافته به دو گروه دستبافته گلیمبافی/ گلیمینه/ تختباف و قالیبافی/ فرشینه/ پرزباف تقسیم میشود. تکنیک گلیمباف ایلات منطقه نیز، بهلحاظ شیوه بافت، به دو گروه سادهباف یا پودگذاری و پیچباف یا پودپیچی تقسیم میشود. گروه سادهباف یا پودگذاری نیز شامل تکنیکهای پود نما، تکقلاب، جفتقلاب، پود معلق، پود اضافه و چاکدار (این تکنیک کمتر در دستبافته استان کرمان و منطقه سیرجان بهکار رفته است) میشود. از گروه پیچباف به گلیم شیریکیپیچ (پیج باف) باید اشاره کرد.
بافندگی تقریباً در تمامیایلات این منطقه ازجمله افشار، بُچاقچی، رائینی، قرائی، خواجوئی، خراسانی، لُری و طوایف شول و آلسعدی، مستقل میرپاریزی، مستقل محمودآبادی، مستقل زیدآبادی و طایفه میرپاریزی در پنج نقطه شهری (سیرجان، نجفشهر، پاریز، هماشهر و زیدآباد)، پنج بخش (مرکزی، پاریز، گلستان، زیدآباد و بلورد) و ده دهستان (چهارگنبد، پاریز، گلستان، شریفآباد، بلورد، نجفآباد، سعادتآباد، ملکآباد، زیدآباد و محمودآباد) وجود داشته است و امروزه نیز ادامه دارد.
در کل دستبافته ایلات و طوایف این منطقه با دار افقی بهدست زنان و دختران بهصورت ذهنی، در گذشته تمامپشم و در سدههای اخیر با پشم و پنبه بافته شده است. دستبافته فرشینه/ پرزباف/ قالیبافی، این منطقه اغلب با تكنیک تماملول و با گره ترکی/ متقارن و برخی ـ بهخصوص روستاییان ـ با تكنیک نیملول با گره فارسی/ نامتقارن است و اغلب با دو پود ـ در سده های اخیر، اغلب از جنس پنبه و در گذشته پشم ـ، یکی، کلفت (تهپود) و دیگری، نازک (روپود) دارند، البته برخی سهپود هم بافته شدهاند؛ به این معنا یکی از پودها را اصطلاحاً دولا می بافته اند. معمولاً سهپود در فرشهایی بهکار میرفته که بافنده به آن نگاه تجاری داشته است. ولی بهدلیل تنوع اقوام در این منطقه و تأثیر فیمابین ـ اعم از طرح، نقش و تکنیک بافت بین آنها ـ درباره ویژگی بافت آنها یک تعریف ثابت نمیتوان ارائه نمود. این فرشینهها نسبت به فرش شهریباف کرمان با رجشمار پایینتری ـ بين سی تا چهل رج ـ و در ابعاد کوچکتری بافته شدهاند. البته ناگفته نماند که بین افشارها و بُچاقچیها نیز برای خانه خوانین دهنشین فرشهایی تا اندازه ۳×۲ ، ۴×۳ و ۵×۴ متر بهندرت بافته شده است.
سیسیل ادواردز نوشته است؛ «بهطورکلی، قالیچههای افشاری (مانند اغلب بافتههای عشایری ایران) یک پوده است. لکن، ممکن است گاهگاه شخص با قالیچههایی، که دوپوده بافته شده، برخورد نماید».[۵] البته این گفته ادواردز بیشتر در گذشته صدق میکند؛ اغلب بافته دهههای اخیر ایل افشار دوپوده و گاهی سهپوده هستند. «چنانچه پس از اتمام یک پود پشم، یکرشته پود پنبهای نسبتاً کلفت بهکار رود و سپس رشتهنخ باریکتر قرار بگیرد به نام دوپودی و اگر پس از پود پنبهای باریک مجدداً نخ کلفت قرار دهند، سهپودی نامیده میشود».[۶] همچنین، استحکام بافت سهپود از دوپود بیشتر است.
درهمینراستا، پیتر.اف.استون نوشته است «قالیهای بافت افشار دوپود و دارای پود آبیرنگ پنبهای هستند. چلههای پنبهای و پشمی ـ هردو ـ در قالیهای افشار مشاهده میشود».[۷]اما پرویز تناولی نوشته است «افشارها نیز مانند بیشتر زاگرسنشینان، پودهای خود را به رنگ قرمز درمیآورند. این رنگ گاهی تا کمرنگی صورتی و گاه تا قهوهای سیر نوسان داشته است. بااینحال، تعداد فرشهای افشاری، که با پود رنگنشده (بیشتر پنبه و گاه پشم) بافته شده است، کم نیستند».[۸] فرش پودآبی، کارِ بافندگان شهربابک یا روستاهای اطراف کرمان است (همانجا). این گفته تناولی را امروزه هم در بیشتر بافتههای همین منطقه میتوان مشاهده کرد؛ دلیل استفاده از تُنالیته قرمز در آن منطقه ـ به نقل از بافندگان افشاری ـ ماندگاری این نوع رنگ و در دسترسبودن ماده رنگزاست.
مهمترین اندازههای رایج دستبافته منطقه سیرجان همانند مناطق همجوار به شرح ذیل است:
- ۶۰×۹۰ سانتیمتر (پادری)؛
- ۸۰×۱۲۵ سانتیمتر (زرعِ چارک)؛
- ۱۲۰×۱۸۰ سانتیمتر (دوزرع)؛
- ۱۵۰×۱۰۰ سانتیمتر(نیم ذرع)؛
- ۱۵۰×۲۰۰، ۱۴۰×۲۱۰ و ۱۳۰×۲۲۰ سانتیمتر (قالیچه)؛
- ۱۷۰×۲۴۰ سانتیمتر(پردهای)؛
- ۷۰×۲۵۰ سانتیمتر، ۸۰×۲۵۰ سانتیمتر، ۷۰×۳۰۰ سانتیمتر، ۸۰×۳۰۰ سانتیمتر (کناره)؛
- ۲۰۰×۳۰۰ سانتیمتر؛
- و...؛
پانویس
- ↑ - دستبافته؛ محصولی است که از درگیری تاروپود نخی، ابریشمی و پشمی یا تمام پشم بهدست می آید. بیشترینکاربرد آن بهعنوان فرش زیر پا و دستبافته کیسه ای ـ توبره، خُرجین، سفره، رکعت، مفرش، نمکدان، خوره، جوال، گاله، کشک دان، قاشق دان، دکارت دان، چپق دان، گهواره بچه (اصطلاحاً نعنو یا ننو)، پوشش و تزئین (جُل) حیوان باربر (اسب، قاطر و شتر)، توشه دان، دست دان و ... ـ بوده است. اگرچه امروزه ـ به شکل مدرن و غیرکاربردی (تزیینی) ـ در خانه شهری نیز بهکار می رود.
- ↑ 213, 1953 ,Edwardes
- ↑ تناولی، ۱۳۸۹، ۲۷
- ↑ همان، ۱۳۷۰، ۲۲
- ↑ ادواردز، ۱۲۶۲، ۲۴۴
- ↑ نظمی، ۱۳۴۴، ۱۷
- ↑ استون، ۱۳۹۱، ۲۰۹
- ↑ تناولی، ۱۳۸۹، ۲۹
منابع
- ادواردز، سیسیل. ۱۳۶۸. قالی ایران. ترجمه مهیندخت صبا. تهران: انجمن دوستداران کتاب.
- تناولی، پرویز. ۱۳۸۹. افشار؛ دستبافتهای ایلات جنوب شرقی ایران. چاپ اول. تهران: انتشارات فرهنگستان هنر.
- سیستانی، عقیل. ۱۳۸۹. تهیه و تدوین بانک اطلاعات نقوش فرش و گلیم استان کرمان. طرح پژوهشی (چاپ نشده) معاونت صنایع دستیِ اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمان.
- سیستانی، عقیل، ۱۳۹۶. دایرةالمعارف دستبافتههای عشایری و روستایی استان کرمان (مناطق بافت، رابر و ارزوئیه و سیرجان). تهران: انتشارات پژوهشگاه میراث فرهنگ کشور و اداره کل میراث فرهنگی وگردشگری استان کرمان. جلد اول و سوم.
- سیستانی، عقیل. ۱۳۹۷. دایرةالمعارف دستبافتههای عشایری و روستایی استان کرمان (مناطق بردسیر و شهربابک). تهران: انتشارات پژوهشگاه میراث فرهنگ کشور و اداره کل میراث فرهنگی وگردشگری استان کرمان. جلد دوم.
- سیستانی، عقیل. ۱۳۹۶. دایرةالمعارف دستبافتههای عشایری و روستایی استان کرمان (منطقه سیرجان). تهران: انتشارات پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور و اداره کل میراث فرهنگی وگردشگری استان کرمان. جلد سوم.
- سیستانی، عقیل. ۱۳۹۶. دایرةالمعارف گلیم سیرجان (سیرجان). تهران، انتشارات پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور و اداره کل میراث فرهنگی وگردشگری استان کرمان. جلد چهارم و پنجم. (زیرچاپ).
- نظمی ، عبدالعلی. ۱۳۴۴. صنایعدستی روستایی در استان کرمان. تهران: انتشارات اداره کل صنایع روستایی و مارکتینگ وزارت کشاورزی.
- .Houesgo, J. (1978),Tribal Ruge :An Introduction to the Weaving of the Tribes of Iran, London, UK
- .Edwards, C. A. (1935), The Parsian Carpet , London, UK