تاریخ فرش ایران/بررسی مقدماتی فرش ایران

از ویکی‌فرش
پرش به ناوبری پرش به جستجو
1000px-Icon Writer.svg.png نوشتهٔ راجر ساوری[۱]، ویراستی از این مقاله پیشتر با این شناسه نشر یافته‌ است: یارشاطر، احسان. ۱۳۸۴. ت‍اری‍خ‌ و ه‍ن‍ر ف‍رش‌ب‍اف‍ی‌ در ای‍ران‌ (ب‍ر اس‍اس‌ دای‍ره‌ال‍م‍ع‍ارف‌ ای‍ران‍ی‍ک‍ا). تهران: ن‍ی‍ل‍وف‍ر.

تاریخ فرش‌بافی ایران سرشار از نظریه‌های ثابت نشده، فرضیات شتاب زده، و گاهی نیز اظهارات مورد اعتنایی ست که شواهد تاریخی را نادیده می‌گیرد. درواقع، اهل‌فن عقاید متفاوتی در بیشتر جنبه‌های تولید فرش ایران دارند، در این مورد، ادوارد گیبون[۲]، هرچند در ارتباط دیگری اظهار داشته، «وظيفه كسالت باری به عهده تاریخ نویسان نهاده‌اند»[۳] و آن تلاشی است برای تعیین حقایقی که ورای بحث و جدل‌اند و از طرفی این حقایق بسیار محدود هم می‌باشند.

فصل اول: بررسی مقدماتی فرش ایران

تاریخ فرش‌بافی ایران سرشار از نظریه‌های ثابت نشده، فرضیات شتاب زده، و گاهی نیز اظهارات مورد اعتنایی ست که شواهد تاریخی را نادیده می‌گیرد. درواقع، اهل‌فن عقاید متفاوتی در بیشتر جنبه‌های تولید فرش ایران دارند، در این مورد، ادوارد گیبون[۴]، هرچند در ارتباط دیگری اظهار داشته، «وظيفه كسالت باری به عهده تاریخ نویسان نهاده‌اند»[۵] و آن تلاشی است برای تعیین حقایقی که ورای بحث و جدل‌اند و از طرفی این حقایق بسیار محدود هم می‌باشند.
با پیدایش فرش پازیریک و نیز قطعه‌ای قدیمی‌تر از آن در گورهای سیبری معلوم گردیده، بافت فرش‌های پرزدار با گره، بسیار قدیمی‌تر از آن است که قبلاً تصور می‌شد[۶]. قدیمی‌ترین فرش پرزدار شناخته شده، در قرون ۷، ۸ هجری قمری (۱۴-۱۳ م) در آناتولی بافته شده بود[۷]. در این مورد به استثنای چند قطعه فرشی که از دوران ساسانیان در شهر قومس پیدا شده[۸] و احتمالاً قطعه فرش طرح شیری که اخیراً توسط موزه «د. یانگ»[۹] سان‌فرانسیسکو خریداری گردیده است[۱۰]، هیچ‌گونه فرش پرزدار با گره ایرانی که بتوان با قاطعیت مربوط به قبل از قرن دهم ه.ق (۱۶م) دانست [۱۱]، وجود ندارد. اما شواهد و قراین نوشتاری نشانگر وجود فرش در دوران قبل از اسلام، در غرب آسیاست[۱۲]، لیکن ناممکن است گفته شود که آیا این فرش‌ها با گره بوده‌اند یا بی‌گره. فرش طرح باغستان گوهرباف مشهور خسرو اول در تیسفون (معروف به بهارستان کسری) به یقین فرش پرزدار نبوده، بلکه بافت‌های تخت یا به صورت زربفت بوده است[۱۳]؛ فرش پرزداری با آن قطع و اندازه‌های توصیف شده (تقریباً ۳۰/۳۰ گز (درع) یا ۹۰×۴۵ قدم یا ۶۰×۶۰ ارش) به احتمال بیش از دو تن وزن می‌داشت [۱۴].
طبق نظر کورت اردمان[۱۵]، فرش‌های شرقی، قبل از قرن ۷ ه. ق (۱۳ م) به‌طور مرتب به اروپا صادر نمی‌گردید[۱۶]. حدود همان ایام، نقاشان اروپایی شروع به ترسیم چنین فرش‌هایی در نقاشی‌های خود می‌نمایند؛ به نظر می‌رسد جوتو[۱۷] (حدود ۱۳۳۷_۱۲۶۶م) اولین فرد در این رابطه بوده است (۱۱). تصور می‌رود بیشتر فرش‌های ترسیمی در این نقاشی‌ها حاصل بافت دستگاه‌های ترکی باشند، به هر صورت، آن‌ها را نمی‌توان به دستگاه‌های ایرانی نسبت داد؛ از طرفی هم معمولاً صادرات فرش از ترکیه به اروپای غربی سریع‌تر، آسان‌تر و ارزان‌تر از ایران بوده، و به خصوص اینکه طی دوران صفوی، امپراتوری عثمانی، راه‌های تجاری از ایران به غرب را در کنترل خود داشته و به طور ادواری با دولت ایران در جنگ بوده است. بنابراین فرض بر آن است که فرش‌هایی با طرح ایرانی در نقاشی‌های مانتنيا [۱۸] (۱۵۰۶- ۱۴۳۵م)، ون دایک [۱۹] (۱۶۴۱- ۱۵۹۹ م) و روبنس [۲۰] (۱۵۷۷-۱۵۰۶م)، وجود ندارد؛ در واقع از دهه ۷۰ یا ۸۰ قرن هفدهم میلادی است که تعدادی از نقاشان هلندی فرش‌های ایرانی را در نقاشی‌های خود به تصویر می‌کشند[۲۱]، و بیشتر، انواع فرش‌هایی است که ریشه در شمال‌غربی ایران دارند (۱۲). فرش‌های شرقی خریداری شده توسط اروپاییان اغلب بسیار گران‌قیمت‌تر از آن بوده که بر کف اتاق‌ها گسترده شود، این رسمی است که از زمان‌های دور در شرق متداول بوده است. اصطلاحات به کار رفته در مجموعه‌های ونیزی نشانگر آن است که فرش‌های شرقی را روی میزها می‌گستردند[۲۲] و نیز روی صندوق‌هایی پهن می‌نمودند که به عنوان محل نشستن به کار می‌بردند[۲۳] (۱۳) و نقاشی‌های اروپایی چنین کاربردهایی را تأیید می‌نماید (۱۴).
از آغاز دوران فرمانروایی صفویان حجم عظیمی از فرش‌های پرزدار باقی مانده است، اما تعیین تاریخ و انتساب آن‌ها به مراکز بافت خاصی، بی‌احتیاطی و توأم با اشکالاتی است (۱۵)، هر چند بعضی ملاحظات کلی هم مدنظر است. نخست آنکه از تعداد کل ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ تخته فرش باقی مانده از دوران صفویه تنها ۵ مورد آن تاریخ دارد (۱۶). از دوران قاجار و پهلوی تعداد بیشتری فرش موجود است (۱۷)، با این حال، حتی زمانی هم که بر سر تاریخ یک فرش توافق شد، بررسی دقیق‌تری را ایجاب می‌نماید تا اطمینان حاصل شود که تاریخ آن بافته دستکاری نشده باشد (۱۸). معمولاً، نوشته‌های فرش‌ها نمی‌تواند اطلاعات جامعی در مورد دست‌اندرکاران و محل بافت آن‌ها در اختیار بگذارد؛ از طرفی، زمانی هم که فرش به خصوصی به تأکید از نظر تاریخ و محل بافت مشخص شد، می‌توان آن را مبنایی تلقی کرد برای شناخت سایر فرش‌هایی که از نظر ساختاری مشابه‌اند (۱۹). در این مورد آرتور اوفام پوپ[۲۴] اشاره‌ای دارد به اینکه طرح‌های مشابه این‌گونه فرش‌ها را در تزیینات معماری هم می‌توان یافت، که در تعیین تاریخ و محل بافت آن‌ها مفید فایده می‌باشد (۲۰) .
ارتباط دادن بافت فرشی به قبل از قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) و به محل بافت خاصی حتی مخاطره‌آمیزتر از تاریخ‌یابی آن می‌باشد. فردریک اسپلر[۲۵] با صراحت تمام اعلام می‌دارد که فرضیات درباره منشأ فرش‌های صفوی (که طی سال‌ها اعتباری کسب کرده، صرفاً نظری است» (۲۱) ، و إ. گانز رودین[۲۶] می‌پذیرد: «امروزه منابع نوشتاری بسیار اندکی در اختیار ماست تا با آن بتوان در مورد فرش‌های موجود به روشنگری پرداخت و به این دلیل شیوه انتساب یک فرش به مرکز تولیدی خاصی که بیش از نیم قرن است توسط اهل فن به کار گرفته می‌شود؛ با چند استثناء زیاد قابل اعتماد نمی‌باشد. شاید در آینده، زمانی فرارسد و اسناد و قرینه‌هایی در اختیار قرار گیرد و بدان وسیله امکان آن را بدهد تا بتوانیم محل دقیق بعضی از فرش‌های قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی را تعیین نماییم. درعین‌حال هم، امکان دارد فقط فرضیاتی ارائه گردد» (۲۲) از طرفی در چند موردی هم که در آن بافنده استادکار نام خود را بر فرش بافته است، کاری شتاب آلود خواهد بود فرض کنیم «نسب» او نشان‌دهنده محلی است که فرش در آن بافته شده است. با همه این اوضاع و احوال تنها در سال‌های اخیر است که اهل فن درباره این‌گونه ارتباط دادن فرش خاصی به مراکز بافت به خصوصی، محافظه‌کارانه‌تر عمل می‌نمایند (۲۳).
در روزگار ما به طور کلی مراکز مهم بافت فرش طی دوران صفوی و بعد از آن (۲۴) از لابه‌لای متون و گزارش سفرنامه‌های همان دوران شناخته شده است، حتی اگر معمولاً هم امکان نداشته باشد فرش‌های به خصوصی را به مکان‌های خاصی ربط داد، به نظر می‌رسد در کل نمی‌توان این امر را نادیده گرفت که این صفویان بودند که موقعیت فرش‌بافی در ایران را از یک حرفه ایلاتی و روستایی به یک صنعت ملی ارتقاء دادند، صنعتی که تولیدات آن مقادیر قابل‌توجهی از صادرات به هندوستان، کشورهای شرقی آن، امپراتوری عثمانی، و اروپا را شامل می‌شود و جای هیچ تردیدی هم نیست که این صفویان بودند که برای اولین بار کارگاه‌های مستقل فرش‌بافی را در بعضی از مراکز عمده شهری ایجاد نمودند (۲۵).
از طرفی هم منطقی به نظر نمی‌رسد چنین فرض شود که شاهکارهای فرش صفوی از هیچ به وجود آمده باشند. اسپلر این سؤال را به جا مطرح می‌نماید، که چرا به طور یقین از فرش‌های تیموریان، یا حتی قطعات کوچکی از آن‌ها موجود نمی‌باشد (۲۶). او اشاره دارد به اینکه احتمالاً تاریخ بافت فرش شکارگاه میلان که در شرایط بسیار خوبی هم به جا مانده است، تنها چند سالی پس از برچیده شدن فرمانروایی تیموریان در ماوراءالنهر (به سال ۹۰۶ ه. ق/۱-۱۵۰۰ م) و در خراسان (به سال ۹۱۳ ه. ق /۱۵۰۷م) توسط قوم ازبک می‌باشد (۲۷) و این فرض هم مطرح است که شاید بعضی از فرش‌های اوایل دوران صفوی که در شرایط عالی هم می‌باشند، درواقع جز فرش‌های بافته شده در اواخر دوران تیموری باشند. هرچند نظریه اسپلر را نمی‌توان اثبات نمود، اما اتفاق‌نظر مبنی بر آن است که اردمان در ادعای خود به این‌که فرش‌های صفوی نشانگر قطع کامل ارتباط از فرش‌های پرزدار با گره ماقبل خود می‌باشند، راه افراط پیش گرفته است (۲۸). بیتی[۲۷] در کف‌پوش‌های ترسیم شده در نقاشی‌های مینیاتور قرن نهم (۱۵م) و قبل از آن نقوشی را یافته است که اختصاص به فرش‌های صفوی دارد، از جمله آن‌ها نشانه‌های نفوذ نقش‌های چینی می‌باشد (۲۹). در این مورد نظر لئونارد هلفگات[۲۸] بر آن است که «چه در دوره انتقالی بافت فرش در پیش از این اختلاط (که حاصل مهارت‌های فرش‌بافی با الهام از طرح‌هایی است که در کتاب‌آرایی، سرامیک و منسوجات کاربرد دارد)، و چه این اختلاط به صورت آغازین آن در نتیجه تماس‌های فرهنگ شهری شروع شده باشد و یا به‌عنوان گرایشی و جریانی حاشیه‌ای در نتیجه نفوذ چینی، تعیین آن در حال حاضر ناممکن است» (۳۰).
این امکان وجود دارد که تبریز مرکز مهم بافت فرش در اوایل قرن ۱۰ ه.ق (۱۶م) بوده باشد، زیرا شاه‌اسماعیل (۳۰-۹۰۷ه.ق/ ۲۴-۱۵۰۱م) در آغاز کار خود، تنها بر آذربایجان حکم می‌راند؛ ده سال جنگ‌های سخت لازم بود تا سایر نقاط ایران و بین‌النهرین تحت سلطه صفویه درآید. این جریان تنها با تصرف هرات در سال ۹۱۶ ه.ق (۱۵۱۰م) کامل شد (۳۱)، به‌هرحال بين اهل فن درباره اینکه شاه‌اسماعیل یا جانشین او، طهماسب (سال‌های ۸۴-۹۳۰ ه.ق/ ۷۶-۱۵۲۴م) در تبریز، یعنی اولین پایتخت دولت صفوی، کارگاه فرش‌بافی ایجاد نموده باشند، توافق کامل وجود ندارد. معروف است شاه اسماعیل عده‌ای از هنرمندان را که در هنر کتاب‌آرایی (خطاطی، تذهیب و نقاشی مینیاتور) مهارت داشتند از نقاط مختلف در تبریز گرد آورد. تعداد زیادی از فرش‌های صفوی به فرش‌های نقشه ترنج معروف‌اند (۳۲) که طبق نظر پوپ «الگوهای بلافصل آن‌ها را... می‌توان بر روی جلد کتاب‌ها یافت». طراحی جلد کتاب و فرش اغلب به وسیله تذهیب‌کاران (مذهبان) نسخ انجام می‌شده است (۳۳). اما آیا شاه اسماعیل در تبریز کارگاه فرش‌بافی دایر نموده است یا نه؟، نظر ادواردز[۲۹] بر آن است که اشتغالات نظامی شاه مانع از چنین اقداماتی می‌شده، هرچند او می‌پذیرد و امکان آن را می‌دهد که شاید طهماسب چنین کاری را انجام داده باشد (۳۴). از طرف دیگر موریس دیماند[۳۰] در زمینه سبک فرش‌ها با قاطعیت اظهار می‌دارد، که کلیه فرش‌های ترنج دار اوایل حکومت صفویان را می‌توان به شمال غربی ایران نسبت داد، مخصوصاً به تبریز، که مرکز مهم هنر در آن دوران به شمار می‌رفته است (۳۵) . وی همچنین فرش شکارگاه میلان (۳۶) و فرش امپراتور در وین (و قطعه همتای آن‌که هم‌اکنون در موزه هنر متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود) (۳۷) را به تبریز زمان شاه‌اسماعیل نسبت می‌دهد (۳۸) . شهرت دارد، شاه‌طهماسب شخصاً به فنون بافت فرش بسیار علاقه نشان می‌داده و خود نیز به جزئیات کار رنگرزی، طراحی و بافت آشنا بوده، و شخصاً نقشه چند فرش را طراحی کرده است (۳۹). علاوه بر آن، دیماند مدعی است، فرش‌های اردبیل که در دوران حکمرانی او بافته شده‌اند، حاصل کار کارگاه‌های تبریز می‌باشند (۴۰) . بنابراین به احتمال زیاد در شهر تبریز کارگاه‌های فرش‌بافی وجود داشته، اما اگر هم چنین باشد، به نظر می‌رسد بافت فرش با هجوم مکرر دولت عثمانی به آذربایجان و اشغال كوتاه‌مدت تبریز، در سال‌های ۹۴۰ (۱۵۳۳.۳۴م) ۹۴۱ (۳۵-۱۵۳۴ م)، و ۹۵۵ ه. ق (۱۵۴۸ م) دچار وقفه شده باشد.
در سال ۹۵۵ ه. ق (۱۵۴۸ م) شاه‌طهماسب پایتخت را از تبریز به قزوین انتقال می‌دهد، و احتمالاً کارگاه‌های بافت فرش زیر نظر شاه نیز به قزوین منتقل می‌شود. مقر حکومتی صفوی به مدت ۵۰ سال در قزوین مستقر بود تا این‌که در سال ۱۰۰۶ ه.ق (۱۵۹۸ م) شاه‌عباس اول آن را به اصفهان منتقل می‌نماید. ن. آرام زنگنه (۴۱) مدعی است، کارگاه‌های شاهی برحسب پای تختی از تبریز به قزوین و از آنجا به اصفهان انتقال یافته که البته غیر از این هم انتظار نمی‌رود. در این مورد هم اردمان اشاره دارد به اینکه «بافت فرش در قزوین... زیاد مورد تأیید نمی‌باشد»(۴۲). سفیر مجارستان در دربار سلطان سلیمان عثمانی طی گزارش خود، رسیدن هدایای شاه‌طهماسب را در سال ۹۷۵ ه.ق (۱۵۶۷ م) گزارش داده، و از آن میان به فرش‌های بافت همدان و درگزین اشاره دارد؛ ولی اشاره‌ای به فرش بافت قزوین نمی‌نماید (۴۳). جهانگرد اسپانیایی پدر فلورنسیو دل نینو جیسوس[۳۱] در اوایل قرن ۱۱ ه. ق (۱۷م) از فراوانی فرش‌های ابریشمی و زر و سیم بافت در قزوین گزارش می‌دهد (۴۴).
بر اساس منابع مکتوب و گزارش جهانگردان در سفرنامه‌های خود، بیشتر صاحب‌نظران بر این باورند که کارگاه‌های فرش‌بافی در شهرهای اصفهان، کاشان و کرمان وجود داشته است (۴۵). بر اساس گزارش ژان شاردن[۳۲]، تنها در اصفهان سی و دو کارگاه فرش‌بافی شاهی دایر بوده، که در هر کدام از آن‌ها به طور متوسط ۱۵۰ نفر پیشه‌ور به کار اشتغال داشته‌اند که جمع كل آن‌ها در چنین کارگاه‌هایی بالغ بر ۵۰۰۰ نفر تخمین زده شده است (۴۶) . بدیهی است، تعداد زیادی از صاحبان حرفه‌های مختلف در این کارگاه‌ها مشغول به کار بوده‌اند، و شاید تعداد بافندگان در مقایسه با سایر پیشه‌ها، بسیار اندک بوده است. در این کارگاه‌ها نه تنها فرش‌های تجملی برای قصرهای شاهان صفوی و مساجد می‌بافتند، بلکه به عنوان هدایا به فرمانروایان دور و نزدیک ار جمله سلطان عثمانی، همسایه ایران نیز می‌فرستادند، و یا از آن به‌عنوان کالای صادراتی استفاده می‌کردند. در این کارگاه‌ها درخواست سفارش از طرف نجبا و بزرگان و سایر شهروندان هم پذیرفته می‌شد. به نظر می‌رسد حداقل در یک مورد در اواخر قرن ۱۱ ه.ق (۱۷م)، دربار قرارداد بافت فرش و دیگر منسوجات را با صنوف معتبر این حرفه‌های خاص منعقد می‌نماید و این کار با عنوان «تحويل الأصناف» (۴۷) شهرت دارد. در این مورد نحوه سفارش بدین ترتیب بوده که شاه یا سایر افراد سرمایه کار را به صورت در اختیار گذاردن مواد اولیه و پرداخت مرتب دستمزد مرسوم به بافندگان در دورانی که کار بافت در جریان بوده، به عهده می‌گرفتند. گاهی ملک التجار (رئیس اصناف مملكت) این کار را انجام می‌داده است (۴۸).
در اصفهان کارگاه‌های فرش‌بافی شاهی بین چهل ستون و میدان شاه قرار داشته است (۴۹) پدر تادئوس کروسینسکی[۳۳]، که در فاصله سال‌های ۱۱۱۶۴۲ ه.ق (۲۹-۱۷۰۴م) در ایران اقامت داشته، می‌نویسد: در آن کارگاه‌ها، فرش برای دربار شاه می‌افتند (۵۰)؛ تاورنیه[۳۴]، همین مورد را در اواخر قرن ۱۱ ه.ق (۱۷م) مشاهده می‌نماید (۵۱). طبق نوشته فلورنسیو، شاه‌عباس اول، مانند جد خود شاه‌طهماسب، شخصاً به فرش‌بافی علاقه داشته و خود نیز در بافت فرش از مهارت کافی برخوردار بوده است (۵۲)، از این رو تصور می‌رود، تعداد فرش‌های بافته شده تحت حمایت و نظارت شاهی در دوران حکومت شاه‌عباس اول دست کم معادل تعداد بافت آن‌ها در زمان حکومت طهماسب باشد. در عین حال عده‌ای از صاحب‌نظران، بافت تعداد زیادی از طرح‌ها و نقشه‌هایی همچون «طرح گلدانی» (۵۳) را به اصفهان نسبت می‌دهند. (۵۴)
پدر کروسینسکی کاشان را نیز به‌عنوان یکی از شهرهایی که کارگاه‌های فرش‌بافی توسط شاه‌عباس در آن ایجاد شده، نام می‌برد. در سال ۱۶۰۱ «زیگیسموند واسا سوم»[۳۵]، پادشاه لهستان، نماینده تام‌الاختیار خود به نام صفر مراتوويج[۳۶] را با دستورات لازم جهت سفارش بافت تعدادی فرش و در عین حال نظارت شخصی بر آن‌ها، از جانب خود به کاشان گسیل می‌دارد (۵۵) . حدود همان زمان تنی چند از راهبان فرقه کار ملیت‌های[۳۷] اسپانیا، کاشان را به عنوان مرکز بافت فرش‌های ظریف ابریشمی و زربفت توصیف می‌نمایند (۵۶).
طبق نوشته پدر کروسپنسکی، کرمان شهر دیگری است که در آن کارگاه‌های فرش‌بافی شاهی دایر است (۵۷)، انگلبرت کامفر[۳۸] در سال ۱۰۹۵ ه.ق (۱۶۸۴م)، فرش‌های پشمی با طرح حیوانات کرمان را در قصر شاهی مشاهده می‌نماید (۵۸).
در این هنگام تجارت و صادرات فرش به اروپا از رونق خوبی برخوردار بوده است (۵۹) و در زمان امپراتوری مغول در هند صادرات «فرش‌های صفوی محرکی در بافت فرش در این شبه قاره می‌گردد، که در واقع بعضی از بافته‌های این دوره هند از فرش‌های دوره صفوی قابل تشخیص و تفکیک نمی‌باشند» (۶۰). بسیاری از فرش‌های بافت دوران صفویه توسط کمپانی هند شرقی هلند[۳۹]، به‌طور مرتب به باتا ويا[۴۰]، سيلان[۴۱]، مالزی[۴۲]، ساحل كروماندل[۴۳]، بنگال[۴۴] و کوچین[۴۵]، همین‌طور به خود هلند ارسال می‌شده است (۶۱). در سال‌های ۱۶۸۵ و ۱۶۸۸م، غیر از فرش‌های تجملی که یک جفت آن در بازار لندن حدود ۱۰۰ پوند قیمت داشته، فرش‌های کوچک‌تر بین ۷ تا ۱۵ پوند معامله می‌شده است (۶۲) و به طور کلی در این رابطه تجارت بین ایران و هندوستان قابل اعتمادتر و سودآورتر از تجارت بین ایران و اروپا بوده است. صادرات ایران از طریق راه‌های زمینی از خاک عثمانی به اروپا انجام می‌شد، اما تنها در صورتی این کار امکان‌پذیر بوده که دولت‌های عثمانی و ایران با یکدیگر درگیر جنگ نباشند. تجارت خارجی صفویه تقریباً در دست ارمنیان بوده، که در لبورنو[۴۶]، ونیز[۴۷] و آمستردام[۴۸] نمایندگی‌هایی ایجاد کرده بودند. تخصص مالی و تجاری ارمنیان و تماس‌های اروپایی آنان برای سیاست توسعه تجارت ماورای بحار شاه‌عباس اصل اساسی بوده است (۶۳).
بدین ترتیب، هر چند صفویان حرف ساده روستایی و ایلی را به هنر درباری تبدیل نمودند (۶۴)، ولی بافت فرش توسط ایلات و عشایر، روستاییان و در کارگاه‌های کوچک شهری همچنان ادامه داشته است. این‌گونه بافته‌ها بعد از سقوط سلسله صفویان به دست افغان‌ها در سال ۱۱۳۵ ه.ق (۱۷۲۲م) نیز در جریان بوده است، اما از نتایج انقراض صفویان کاهش بافت فرش‌های تجملی و گرانبها بوده که به طور عمده به حمایت شاهی بستگی داشته است. با این حال شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد هم نادرشاه و هم کریم‌خان زند (در جنوب ایران به حمایت از بافت فرش ادامه می‌دادند (۶۵). از هم گسیختگی نهادهای اجتماعی و سیاسی حاصل از نیم قرن جنگ داخلی میان زند و قاجار (۶۶) بین سال‌های ۱۲۰۹-۱۱۴۸ ه.ق (۱۷۳۶۹۶م)، بر کارکرد بنگاه‌های اقتصادی هم اثر گذاشته، نظم و قانون، به خصوص امنیت جاده‌ها، که نقش مهمی در تشویق حرکت کاروان‌ها تجاری در زمان شاه‌عباس اول ایفا می‌کرده، دیگر وجود نداشته است.
با تأسیس سلسله قاجار در سال ۱۲۱۲ ه.ق (۱۷۹۷م)، صنعت فرش‌بافی یک‌بار دیگر شکوفا می‌شود، که بیشتر مدیون سرمایه‌گذاری محلی و تقاضای بازار داخلی است (۶۷). در اواسط قرن ۱۳ ه.ق فرش‌های ظریف و مرغوب در تعدادی از مراکز بافت، همین‌طور توسط تعدادی از گروه‌های ایلاتی تولید شده است (۶۸). هر چند که در این دوران تعداد فرش‌های صادراتی محدود می‌ماند. شاید علت رونق مجدد صادرات ارتباط اتفاقی به دو عامل داشته باشد، یکی نیاز ایران برای صادرات کالاهایی است که جانشینی برای ابریشم باشد و دیگری تقاضای زیاد اروپاییان در پایان قرن ۱۳ ه.ق (۱۹ م) برای فرش ایران می‌باشد که در آن شکوفایی به وجود می‌آورد.
بین سال‌های ۱۲۸۱.۱۲۸۴ه.ق (۱۸۶۴۔ ۱۸۶۷ م) مرض كرم ابریشم به نام پیرین[۴۹] از اروپا به ایران هم سرایت می‌کند و سبب کاهش شدید صادرات ابریشم خام ایران می‌گردد. (۶۹) طبق گزارش کنسول انگلیس در تبریز به سال ۱۲۸۹ ه.ق (۱۸۷۲م) از زمانی که تجارت با ایران به طور جدی جلب نظر خارجی را نموده بود، شر این هنگام به پایین‌ترین سطح خود رسید»، با بسیاری از مؤسسات ایرانی ورشکست شدند (۷۰) و از تبعات آن افزایش ناگهانی تقاضای اروپاییان برای فرش ایران بود، به ویژه در اثر نمایشگاه وین[۵۰] در سال ۱۸۷۳ م که در آن فرش‌هایی از خراسان، فراهان، سنندج و دیگر شهرهای ایران به نمایش گذاشته شده بود (۷۱). علاوه بر آن، در نتیجه افزایش تعداد طبقه متوسط در انگلستان و سایر جاها، گستر، بازارهای فرش ایران افزایش یافت (۷۲).
در سال ۱۲۹۴ درق (۱۸۷۷ م) مؤسسه‌ای به نام زیگلر و شركا[۵۱]، که مرکز آن در منچستر قرار داشت و از طریق نمایندگی‌های خود در تبریز، اصفهان و تهران ابریشم[۵۲] وارد می‌نمود، نمایندگی جدیدی در اراک (سلطان‌آباد) ایجاد کرد، که به زودی مرکز تجارت فرش در منطقه غربی ایران گردید» (۷۳). در همین زمان مؤسسه تجاری رقیب انگلیسی آن به نام هوتز و شركا[۵۳] نیز در آن‌جا کارگاه فرش‌بافی دایر نمود و در سال ۱۲۹۶ ه. ق (۱۸۷۹م) است که شکوفایی در بافت فرش ایران آغاز می‌شود (۷۴). در همان ایام نماینده‌ای از فروشگاه بزرگ مزون دولوور[۵۴] پاریس که هر سال از ایران دیدار می‌کرد به قصد خرید فرش عازم ایران می‌گردد و در همین هنگام است که صادرات فرش ایران به ایالات متحده امریکا هم رونق می‌گیرد (۷۵).
در سال ۱۳۱۰ ه.ق (۱۸۹۲ م) طبق نوشته لرد کرزن[۵۵] (۷۶) ، فرش ایرانی «آن‌چنان شهرتی کسب کرده بود که کمتر بانویی از طبقات بالای انگلیس و امریکا پیدا می‌شد که در آرزوی به دست آوردن چنین کالایی نباشد، گرانی و ارزانی قیمت این فرش‌ها، چندان نقشی در این خواسته‌ها نداشت و این امر گواه بی‌مثال فرهنگ و تمدن ایران محسوب می‌شد». «فرش‌هایی باکیفیت بالا در نواحی قائنات، بیرجند، قهستان و سرخس خراسان، قره‌داغ آذربایجان و فراهان استان مرکزی؛ در کردستان؛ در فارس یعنی در شیراز و اطراف آن که به صورت ایلاتی توسط ایلات قشقایی و غیره بافته می‌شد (۷۷). رونق بافت فرش کرمان به خصوص بی‌نظیر بود (۷۸) و در جایی که «در سال ۱۸۷۱ م تنها ۶ کارگاه فرش‌بافی در خود شهر وجود داشت و کمتر از ۳۰ دستگاه دار را شامل می‌شد، و احتمالاً در همان زمان در سراسر منطقه بیش از ۱۰۰ دستگاه فرش‌بافی مشغول به کار نبود» (۷۹)، «در سال ۱۹۰۰م، سایکس[۵۶]، تنها در شهر کرمان بیش از ۱۰۰۰ دستگاه فرش‌بافی را مشاهده می‌نماید، که هر یک توسط استاد بافندهای سرپرستی می‌شد» (۸۰).
متأسفانه در تلاش برای حفظ سطح تقاضای اروپاییان، تولیدکنندگان فرش ایران مرتکب اشتباهات فاجعه‌آمیزی می‌شوند، که یکی از آن‌ها رواج کاربرد رنگ‌های شیمیایی است (۸۱). هرچند دولت ایران در سال ۱۳۰۴ ه. ق (۱۸۷۷م) مصرف آن را ممنوع اعلام می‌نماید، ولی واردات آن به صورت قاچاق به داخل کشور ادامه می‌یابد و این امر خسارت جبران‌ناپذیری بر صنعت فرش‌بافی ایران وارد می‌آورد (۸۲) و بدین ترتیب در اواخر دوران قاجار از یک‌سو با کاهش کلی مرغوبیت فرش ایران مواجهیم که حاصل کاربرد رنگ‌های آنیلینی[۵۷] در فرش می‌باشد و از سوی دیگر به کارگیری روش‌های بافت شتاب زده‌ای است که توسط تولیدکنندگان مشتاق برآورد تقاضای روزافزون بازار خارجی اعمال می‌گردد، و مورد دیگر تولید بیش‌ازحد فرش‌های ابریشمی می‌باشد که نظیر آن از قرن یازدهم ه.ق (۱۷م) بی‌سابقه بوده است (۸۳). فرش‌های گران‌قیمت اغلب توسط نجبا و اشراف قاجار و به طور کلی طبقات بالای اجتماع آن روز سفارش داده می‌شد (۸۴)، قابل توجه اینکه، حتی در آخرین ربع قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) هنوز فرش‌های بافت دوران صفوی تأثیر فوق‌العاده‌ای بر آنهایی داشت که برای نخستین بار با این فرش‌ها مواجه می‌شدند. ویلیام موریس[۵۸]، در سال ۱۸۷۷ میلادی به دوستی می‌نویسد: «دیروز یک تخته فرش عتیقه ایرانی دیدم که مربوط به زمان شاه‌عباس بود... جدا حيرت کردم؛ اصلاً تصور نمی‌کردم بتوان چنین عجایبی را در فرش به وجود آورد» (۸۵).
صنعت فرش‌بافی از رواج دوباره آن از آخرین ربع قرن ۱۳ ه. ق (۱۹ م) پیوسته تاریخ پر فراز و نشیبی داشته است (۸۶). ازجمله آن‌ها در جنگ جهانی است. جای تعجب نخواهد بود اشاره شود، دوران دو جنگ جهانی شاهد سقوط بافت فرش ایران است. زیرا ایران به سبب موقعیت جغرافیایی خود، ناخواسته در این دو جنگ درگیر می‌شود، و دو بار بازارهای خارجی خود را از دست می‌دهد و حاصل آن لطمه شدیدی است که بر رفاه عامه مردم ایران وارد می‌شود. علاوه بر آن با عرضه ماشین، پیشگویان بدبین با قاطعیت و اطمینان پیش‌بینی می‌نمایند که صنعت فرش‌بافی در پایان راه است (۸۷). با وجود این، در سال‌های میانی دهه ۱۹۲۰ «ایرانیان دوباره فرش‌های جالب و بی‌نظیری تولید و روانه بازار می‌نمایند» و تا اشغال ایران توسط قوای متفقین در سال ۱۳۲۰ ه. ش (۱۹۴۱ م) «استانداردهای بافت فرش، در کل خوب حفظ می‌شود» (۸۸). با به سلطنت رسیدن رضاشاه در سال ۱۳۰۳ ه. ش (۱۹۲۴ م)، حمایت شاهی مجدداً از سر گرفته می‌شود، و صنعت فرش‌بافی بار دیگر دست به بافت فرش‌هایی می‌زند که در زیبایی و ظرافت طرح و دقت و مهارت بافت می‌توان آن‌ها را با زیباترین فرش‌های تولیدی قرن‌های ۱۰ و ۱۱ ه.ق (۱۶ و ۱۷ م) مقایسه نمود. تعدادی از فرش‌های بافته شده در کارگاه عمواوغلی معروف در مشهد به واقع در زیبایی و ظرافت و تراکم گره فراتر از فرش‌های صفوی موجود می‌باشد. برای نمونه دو تخته فرش مشهد یکی بافته سال ۱۳۰۹ ه. ش (۱۹۳۰م)، فرشی با رجشمار تقریبی ۸۰ گره و دیگری بافته‌ای با کیفیتی برابر در سال ۱۳۱۴ ه. ش (۱۹۳۵ م) که تراکم گره‌زنی (رجشمار) آن در ۶/۵ سانتی‌متر تقریباً ۷۵ گره می‌باشد و از نظر کیفی می‌توان هر دو آن‌ها را با فرش‌های ظریف دوران صفویه مقایسه کرد. سال‌ها تصور می‌شد این فرش‌ها تار ابریشم می‌باشند زیرا تراکم گره‌زنی در آن‌ها بسیار بالاست (۸۹).
در سال ۱۳۲۷ ه. ش (۱۹۴۸ م)، صنعت فرش‌بافی ایران یک بار دیگر «وضع فلاکت‌بار» به خود می‌گیرد (۹۰) و در سال بعدازآن دولت گردهمایی ترتیب می‌دهد تا راه‌حل‌هایی برای سه اشکال مهم موجود در صنعت فرش‌بافی را به بحث و مذاکره بگذارد که به مدت بیش از ۶۰ سال به طور ادواری گریبانگر صنعت بوده است. یک مورد آن کاربرد رنگ‌های آنیلینی و کرومی می‌باشد و مورد دوم آن کاهش سطح و معیار کیفی طرح‌ها و مورد سوم به کارگیری جفتی و بی‌گره‌بافی در فرش می‌باشد، که باعث تولید فرش‌هایی باکیفیت پایین، چه از حیث زیبایی و چه از نظر دوام می‌گردد (۹۱). مقررات و معیارهای اصلاحی ایجاد شده توسط دولت، همراه با مقاومت روزافزون مصرف‌کنندگان داخلی در عدم استفاده از فرش‌های نامرغوب، یک بار دیگر منجر به احیا و ارتقا کیفی فرش ایران می‌گردد. تقاضای خارجی برای فرش ایران، به‌ویژه در ایالات‌متحده امریکا سیر صعودی می‌یابد. بعد از سال ۱۳۲۸ ه. ش (۱۹۴۹ م)، در کرمان دوران تولید زیاد فرش را شاهدیم که در درجه اول مديون تقاضای ایالات‌متحده برای فرش‌های گوشت دار می‌باشد، که اصطلاحاً معروف به «کرمان باب امريكا» است (۹۲) و حمایت شاهی نیز تضمین کننده تولید فرش‌هایی باکیفیت فنی استثنایی می‌گردد. در این مورد برای نمونه گانزرودین (۹۳) به فرشی از اصفهان، بافت سال ۱۳۴۹ ه. ش (۱۹۷۰ م) اشاره دارد که حدود ۷۰ رج بوده و قابل مقایسه با فرش‌های مشهور قرن دهم (۱۶م)، یعنی فرش‌هایی مانند اردبیل [۵۹] با حدود ۵۰ رج می‌باشد و فرش شکارگاه میلان [۶۰] آن هم با حدود ۵۰ رج می‌باشد. با تأسیس موزه فرش در تهران در اواسط دهه ۱۳۵۰ ه.ش (دهه ۱۹۷۰ م)، توجه زیادی به احیا و جلب نظر عامه مردم به این جنبه از فعالیت‌های فرهنگی ایران به وجود آمده است.

پانویس

  1. Roger Savory
  2. Edward Gibbon
  3. ادوارد گیبون (Edward Gibbon)، صفحه به فصل نه ۵۰۵
  4. Edward Gibbon
  5. ادوارد گیبون (Edward Gibbon)، صفحه به فصل نه ۵۰۵
  6. به فصل ششم همین نوشته مراجعه شود.
  7. دنی (Denny)، صفحه ۲۳.
  8. به فصل ششم همین نوشته مراجعه شود.
  9. De Young
  10. به فصل هفتم همین نوشته مراجعه شود.
  11. هوبل، (Hubel)، صفحه ۱۶۰
  12. سیسیل ادواردز، (Edwards)، صفحه ۲ و ۳، و به فصل هفتم همین نوشته مراجعه شود.
  13. به بهار کسری مراجعه مراجعه شود.
  14. سیسیل ادواردز، صفحه ۲
  15. Kurt Erdmann
  16. پژوهش در هنر ایران، صفحه ۳۱۶۱
  17. Giotto
  18. ۱Mantegna
  19. Van Dyck
  20. Rubens
  21. در سال‌های اولیه قرن هفدهم فرش‌های تقدیمی شاه‌عباس به فرماندار ونیز در تابلویی منعکس است. (م)
  22. Tapedi da desco; Tapedi da Tavola
  23. Tapedi da cassa
  24. Arthur Upham pope
  25. Friedrich Spuhler
  26. E. Gans Ruedin
  27. Beattie
  28. Leonard Helfgott
  29. Edwards
  30. Maurice Dimand
  31. Florencio del Niño Jesus
  32. Jean Chardin
  33. Tadeusz Krusinski
  34. Tavernier
  35. Sigismund III Vasa
  36. Sefer Muratowicz
  37. Carmelite
  38. Engelber Kaempfer
  39. Dutch East India
  40. Bata Via
  41. Bata Via
  42. Malaysia
  43. Coromandel
  44. Bangal
  45. Cochin
  46. Livorno
  47. Venise
  48. Amsterdam
  49. Pebrine
  50. Vienna
  51. Ziegler and Co
  52. و تریاک
  53. Hotz and Co
  54. Maison du louvre
  55. Lord Curzon
  56. Sykes
  57. S. Aniline
  58. William Morris
  59. تصویر ۵ فصل نهم همین نوشته
  60. تصویر ۴ فصل نهم همین نوشته

منابع

یارشاطر، احسان. ۱۳۸۴. ت‍اری‍خ‌ و ه‍ن‍ر ف‍رش‌ب‍اف‍ی‌ در ای‍ران‌ (ب‍ر اس‍اس‌ دای‍ره‌ال‍م‍ع‍ارف‌ ای‍ران‍ی‍ک‍ا). تهران: ن‍ی‍ل‍وف‍ر.