بتهای/نقشمایه بتهجقه در فرش ایران
نقش بتهجقه نقشمايهاى است كه در هنر فرش ايران دوره اسلامى به كار گرفته شده است. سابقه استفاده از اين نقش در هنر ايران همواره مورد بحث بوده است. گروهى اين نقش را نقشمايهاى ايرانى مىدانند كه از تزيينات پيش از اسلام متولد شده است، مانند درخت سرو يا نقش بال حيوانات دوره ساسانى. در مقابل، گروه ديگر آن را نقشمایهاى مىدانند كه بهواسطه شالهاى كشميرى هند به هنر ايران وارد شده است. نقش بتهجقه از نقوش بسيار موردتوجه در ميان بافندگان محسوب مىشود. در اغلب شهرهاى ايران نقش بتهجقه، فرشها و گليمها را تزيين نموده است. اين نقش بيش از هر منطقهاى در دستبافهاى عشايرى فارس، مانند فرشهای بولوردى و قشقايى به كار رفته است. اما در نقاط ديگر مانند بيجار و همدان و در میان عشاير تركمن و كردهاى مناطق غربى ايران نيز رواج و مقبوليت دارد. در رابطه با نقش بتهجقه بيش از هفتاد دسته طبقهبندىشده گزارش شده است؛ درحالیكه تنها از نزدیک به بیست گروه با نامگذارى دقيق در منابع گوناگون نام برده شده است. با توجه به گستردگى و تنوع انواع مختلف در هر گروه، گستردگى انواع نقشمايه بتهجقه بالغ بر دهها نمونه متنوع مىشود. كاربرد نقشمايه بتهجقه نهتنها بهعنوان نقش تزيينى، بلكه بهعنوان پايهاى در شكلگيرى برخى نقشهها نيز بوده است.
کلمات کلیدی
بتهجقه، فرش، سرو، ساده، ترکیبی
مقدمه
بوته يا بته را كه دراصطلاح رايج «بتهجقه» خوانده مىشود، مىتوان نمادى از تلفيق هنر و انديشه دانست. اگرچه نشانهشناسى اين نقشمايه دستمايه اين پژوهش نيست، گروهى از نشانهشناسان آن را نمادى از درخت زندگى يا سرو مىدانند كه دستمایه يک تركيب تازه و نو شده است. وجود مفاهيم جاودانگى، جوانى و بىمرگى در معناشناسی درخت زندگى و نماد «سرو»گونه آن شايد در شكلگيرى اين نقشمايه بىتأثير نبوده باشد. اين بته با حفظ هويت و مفهوم نمادين خویش توانسته تغییر شكل بدهد و در مناطق مختلف دستمايه توليد آثار هنرى شود. وجود بيش از هفتاد نوع متفاوت از نقشمايه بته بهخوبى ريشه عميق و نمادين اين نقشمايه را عيان مىسازد. مطالعه ساختار و شكل نقوش و روند تحول آنها همواره در شناخت مفاهيم نمادين آنها مؤثر بوده است. اين پژوهش تلاش دارد تا با نگاهى به پشتوانه مفهومى نقش «بتهجقه» انواع آن را بررسى و مطالعه نمايد.
روش پژوهش
تحقيق حاضر با استفاده از روش تاريخى و مطالعه اسنادى انجام شده است. جمعآورى اطلاعات به شیوه كتابخانهاى صورت پذيرفته است؛ به اين معنا كه تصاوير بتهجقه از منابع مختلف همچون كتابها، كاتالوگها، آرشيو اداره ميراث فرهنگى يا آرشیو الكترونيكى موزهها و مجموعههای هنرى جهان استخراج شدهاند. اطلاعات تاريخى مرتبط با اين بتهها نيز از كتابهای مختلف جمعآورى شده است. در ابتدا نظریاتى كه درباره منشأ نقشمایه بتهجقه هستند مطرح و مورد بحث قرار گرفتهاند. در مرحله دوم، نقوش مختلف بتهجقه در ميان دستبافتههای مراكز متعدد، مورد توجه قرار گرفته است. اين تصاوير تا حد امكان جمعآورى گردیدهاند. بر اساس اين تصاوير و برخى منابع موجود نقش بتهجقه دستهبندى شده است.
پيشينه پژوهش
مطالعات انجامشده روى نقش بتهجقه گسسته و بدون ارتباط با گستردگى تاريخی اين نقش زيباست. پژوهشگران بسيارى به بررسى اين نقش پرداختهاند. موضوع موردبحث همواره قدمت آن و نحوه پدیدآمدن بوده است. گستردگى كاربرد نقش بتهجقه يكى از دلايلى است كه طبقهبندى آن را با مشكل مواجه کرده است. بااينحال، مىتوان به كتابهاى متعدد فرش و گليم اشاره نمود كه در آنها چند صفحهاى به صحبت درباره اين نقشمايه اختصاص داده شده است. مقاله حاضر تلاش دارد تا با مطالعه ویژگیهای ساختارى و نيز شكل و تزيينات نقش بتهجقه به معرفى انواع آن بپردازد.
بتهجقه و پيشينه آن
نقشمايه بته كه در معروفترين شكل خود به نام «بتهجقه» خوانده مىشود، يكى از قديمىترين و زيباترين طرحها و نقشهای قالى ايران است و از روزگار قديم در بسيارى از انواع دستبافتهها، بهخصوص در ترمهبافى، شالبافى، قالى و نيز قلمكار متداول بوده است. تنوع و كثرت بهكارگيرى اين نقشمايه نهتنها سبب رونق و اعتبار درازمدت نقش شده، بلكه شکل نقشمایه را نيز دچار تحول و دگرگونى پردامنه نموده است.
در لغتنامه دهخدا در تعريف واژه «بتهجقه» آمده است: «بتهجقه ساختهشده از پر پرندگان است كه بر بالاى پيشانى كلاه پادشاهان ايران است و آن كوچک كرده سرو سرافكنده است. نشان ايران و ايرانيان و حكايتكننده راستى و تواضع ايشان است».[۱] نخستين بار كه نگاره باستانى بتهاى به معناى واقعى جقه مىشود و زیور كلاه اميران مىشود، در پايان دهه سوم سده نهم هجرى است كه در مجلس نگارگرى مقدمه شاهنامه بايسنقرى اثر مير مصور، دستار كلاه دو تن از اميران مزين بدان است.[۲]
بتهجقه اساساً اصطلاحى است برای نوعى طرح تزيينى به شكل پر مرغ كه به اشكال مختلف بر روى آثار دوره اسلامى و بهخصوص روى پارچههای ترمه و بعضى از قالیها ديده مىشود. به استناد آثار هنرى موجود، از سابقه طولانى برخوردار بوده و به اشكال گوناگون ديده مىشود و احتمالاً با منشأ برگ نخلهاى تريينى و پرنده، در طول تاريخ به اشكال گوناگون توسط هنرمندان اجرا شده است. در گچبریهاى دوره ساسانى مىتوان اشكال ابتدايى اين نقش را با منشأ برگ نخلى مشاهده نمود. در آغاز دوره اسلامى نمونههاى بسيارى به شكل طرح تخممرغى بر گچبريهاى نيشابور و گچبریهاى مسجد ۹ گنبد بلخ متعلق به قرن دوم و چهارم هجرى مشاهده مىشود.[۳]
اين طرح بهصورت تزيينى بهتدريج از قرن چهارم هجرى در هنرهاى ايران مثل معماری و دیگر شاخههای هنرى مثل منسوجات خودنمايى مىكند.[۴] در اصل و منشأ بتهجقه همواره اختلافنظر بوده است و هنرشناسان تعبيرهاى متفاوت و غالباً متمایزی درباره ريشه و منشأ آن ارائه داشتهاند. تعبيرهای زيادى كه عبارتاند از: انجير، فلفل، مهر بادام، گلهاى نخلى خرما و غيره. ولى بايد گفت طرح بته متأثر از رسم و باورهاى هر منطقه معنى و تفسير مىشود.[۵] دكتر جوليان رابى معتقد است كه «بالهاى مجعد و پیچان جانداران هنر ساسانى منشأ نقشمايه بتهاى است.»[۶] گروه ديگرى از هنرشناسان بته را مظهرى از شعلههای آتش آتشكدههای فارس، گلابى يا مرغى كه سر در سينه فرو برده است، تعبير كردهاند.
[۷] سيسيل ادواردز معتقد است كه « بته را آتش مقدس زرتشت، كاج و غيره تشبيه كردهاند. ولى توضيح آن بسيار سادهتر از اينهاست و مىتوان آن را در نامى كه ايرانيان به اين طرح دادهاند، جستوجو كرد. آنها اين طرح را بته مىنامند كه معناى لغوى آن يک دسته برگ است و شباهت زيادی به برگ دندانهدار دارد.»[۸]
در مقابل، سيروس پرهام معتقد است كه هيچيک از اين نظريهها درست نيست. از نظر او تقريباً محقق است كه بته در اصل سرو بوده، سروى كه تارک آن از باد خم شده و برخلاف تصور رايج، از ايران به هند رفته است. بته بهعنوان آرايهاى نمادين، ممكن نبوده است كه در تمدنهای پيش از تاريخ يا دورههای نخستين نشو و نما كرده باشد. در اين تمدنها همه جانداران و اشیای بيجان يا اشكال هندسى، رمز و نماد باورها و اعتقادات دينى و اساطيرى بودند؛ براى مثال گياهان نشانه رمزى رشد و حاصلخيزى و پرندگان نماد ابر و باران بودند. بته به اين صورت نشانه يک نوع دریافت اساطيرى نيست، زيرا خود نشانهاى است از يک نماد اساطيرى. به عبارت ديگر، نقشمايه بتهاى نماد نشانه ديگرى است كه همان سرو باشد كه رمز زندگى جاويدان و خرمى بىپايان است. بال بته که ميان برخى از جانوران مقدس اساطيرى دوره هخامنشى و ساسانى كه عمدتاً ققنوس يا سيمرغاند وجود دارد و همانند آنها را در هنر سكايى نيز مىتوان يافت، ناقض منشأ گياهى نگاره بتهاى نيست؛ زيراكه در برخى آثار ساسانى، نقش سرو چنان با بته بال يكى شده كه گويى بال از سرو روييده است. در پارهاى از آثار، بال بته همچون گلبوتهاى در كار رستن و باليدن است.[۹]
درخت سرو از جمله نگارههاى بسيار رايج و تكرارى است كه از قديمىترين نشانههای آن در قالب آيينى، مىتوان به كاربرد آن در تختجمشيد اشاره نمود. اين نقش با آيين زرتشتى و سنن باستانى ايران همبستگى خاصى دارد. درخت سرو نشانهاى از جاودانگى روح و زندگى دائم است. درخت سرو درعينحال مظهرى است از جنبه مثبت و مفرح روح و زندگى مذهبى.[۱۰] اين درخت در جايگاه درخت زندگى ظاهر مىشود، یعنى در نقش نماد درخت كيهانى و ارزشهاى كيهانى. نماد حيات و تجديد حيات، نماد سه جهان، نماد بىمرگى و نماد مركز - جهان است.[۱۱]
«سير تحول سرو به بته فرايندى پرپيچوخم است و دستكم به سه مرحله قابل تفكيک است. مرحله اول منزلت خاص سرو بهعنوان درخت مقدس و مظهر رمزى مذهبى و نشانهاى از خرمى، هميشهبهارى و مردانگى است كه بهصورت طبيعى ظاهر مىشود و حالت تزيينى دارد. در اين مرحله، درخت سرو در هيئت اصلى خود ظاهر مىشود و حالت زيور و تزيينى دارد. مرحله دوم همزمان با نفوذ تمدن اسلامى و بهتبع آن جداشدن سرو از ريشههاى باستانى است. در اين زمان سرو به نگارههای تزيينى و تجريدى تبديل مىشود.»[۱۲]
در اين مرحله، سرو يا بهصورت سادهاى درمىآيد كه تنها با دو خط منحنى بههمپيوسته تصوير مىشود و رفتهرفته تارک آن به يک سو خميده مىگردد و اينجاست كه نطفه بتهجقهاى بسته مىشود، يا شاخههايش تبديل به نقشونگارهايى مىشود كه جزو طبيعت سرو نيست و نقشمايه بيش از پيش از صورت طبيعى خود دور و به يک نگاره زينتى نزديكتر مىگردد.[۱۳]
فراموش نشود كه در دوره اسلامى نیز سرو مفاهيم رمزى خويش را هنوز در قالب تجريدى يدک مىكشد. در اين مرحله، تطور سرو بيشتر در سفالينههای سدههای سوم هجرى در رى، گرگان، كاشان و نيشابور مشهود است.[۱۴] كهنترين نمونه سرو خميده از باد مربوط به سده پنجم هجرى است كه بر روى آبخورىای از نیشابور حكاكى شده است. مرحله بعدى سرو خميده كه همان بتهجقهاى ساده باشد، سفالينههاى دهه سوم و چهارم هجرى را مزين ساخت؛ مانند كاسه لعابدارى كه نقش بته را در حالت كاملاً سادهاى نشان مىدهد. از سده ششم به بعد است كه نگارههای سرو (بته و سرو) منقش از صورتهای نخستين بيرون مىآيد و بتهجقهاى شكل كامل و نهايى خود را مییابد.[۱۵]
آنچه محقق است، پس از قرن پنجم هجرى در سفالگرى كاشان، گرگان، ساوه، نيشابور و رى اين نقشمايه رواج يافته و از اوايل قرن ششم تقريباً هيچ سفالينهاى از كاشان بيرون نيامده كه از اين نقش تهى باشد.[۱۶]
مرحله سوم تطور نقش سرو به بته كه اوج درخشش اين نگاره مىباشد، در دوران زنديه و قاجار است كه به مرحله كمال مىرسد.[۱۷]
«بعضى زمينه بتهجقه را از گياهى هندی دانستهاند. گمان میرود كه اين نگاره از شكل گياهى هندى مشتق شده است و با مختصر تغييراتى كه از اواخر سده دوازدهم يافته، به شكل مشخص كنونى درآمده است.»[۱۸]
فرششناسانى كه منشأ نگاره بتهجقهاى را در سرزمين هند مىجويند، به گياه بوتياى هندى و شباهت لفظى نام اين گياه به واژههای بوته و بته استناد مىكنند؛ حالآنكه «بوتيا» يا «بوتيه» در هيچیک از اجزاى خود شباهتى به نقشمايههای گوناگون بتهاى ندارد. اين گياه تيره پروانهواران دو گونه بالارونده و درختى بيشتر ندارد و نزديک زمين نمىرويد كه بوته خوانده شود.[۱۹]
نقشمايه بته بيشتر در شالهای ترمه هندى دیده شده است. تصور رايج بر آن است كه با ورود شالهای كشميرى به ايران نقش بتهجقه نيز در ايران متداول گرديد. صرفنظر از نقشمايههای شال ترمه، اصالت هندى اين صنعت نيز محل ترديد و تأمل است. «پشمينهبافى هند داراى اصل و منشأ خارجى است كه در روزگار سلطان زينالعابدين و از سده نهم هجرى رواج يافته است.»[۲۰] «تاریخنويس و جغرافىنگار پارسىنويس كشميرى، پيرغلامحسين كهويها نيز زمان اشاعه اين صنعت و حرفه را اواخر سده هشتم هجرى و بانى آن را سيد على همدانى، عارف مشهور قرن هشتم مىداند كه به آن ديار مهاجرت كرده بود.»[۲۱]
در رابطه با اين موضوع، يكى از پژوهندگان كشميرى به نام محمداسحاقخان نكات درخور توجهى را بيان كرده است. وى در رساله خود راجعبه نفوذ ايران در كشمير عهد سلاطين ۱۹۹۵م: ٧٢ هجرى) چنين مىگويد: صنعت شالبافی كشمير هنگامى شكل گرفت كه بافندگان ايرانى در قرن هشتم هجری به كشمير آمدند. وي به نقل از محقق هندى ـ انگليسى، «جان ايروين» مىافزايد كه مهاجران ايرانى نهتنها نقشها و طرحهای تازهاى به شال كشميرى ارزانى داشتند، بلكه شالبافان كشمير را با اسلوب و فنونى آشنا ساختند كه در دستبافتهای هند سابقه نداشت. محمداسحاقخان تأكيد مىكند كه تأثير طرحها و نقشمايههاى ايرانى، محدود به شالبافى نبود و صنعت ابريشمبافى كشمير نيز زمانى رونق گرفت كه سلطان زينالعابدين، نامدارترين فرمانرواى مسلمان كشمير (۸۲۰ـ٨٧٢ هجرى) طرحهای تزيينى را از ايران به كشمير آورد.[۲۲]
انواع نقشمايه بته
از قرن دوازده به بعد به لحاظ گسترش روابط تجاری و اعمالِنظر تجار، اين نقش بهعنوان يك نگاره تزیينى در زينتبخشيدن به فرشها زياد به كار رفت؛ بهنحوىكه امروز انواع گوناگون آن را تحت عناوين مختلف، مانند بته میرى، بته بادامى، بتهجقهاى و بته ترمهاى تحت عنوان قطيفهاى، برگردان، دوسر، تاجدار، قلمكار، جوانهاى و ديگر انواع، نظير بتهجقه ساده، سرمرغى، بته شالى، بته خنجرى، بته گلدار، خوشهاى، قبادخانى، محرمات بتهاى، بته چپ و راست، قهر و آشتى، پسر و دختر، هشتگلى، شاخ گوزنى، بته بادامى ميبينيم.[۲۳]
گروهى بته را بر اساس محل بهكارگيرى تقسيمبندى كردهاند. از آن ميان مىتوان به بته قشقايى، بته مغان، بته صفه اشاره نمود. گروهى ديگر بته را بر اساس مفاهيم نمادين آنها طبقهبندى كردهاند، مانند بته قهر و آشتى، بته درخت زندگى، بته مادر بچه. دیگر فرششناسان آن را به سبب اندازه و جاىگرفتن آن در كل طرح تقسيمبندى كردهاند، مانند بته جوجهاى، و به لحاظ آن كه از منطقه مالمير اراک است، به نام «بته مير» معروف است.[۲۴]
بااينحال معروفترين انواع بته عبارتاند از:
- بتهجقه: خطهای نگاره بتهجقه بيشتر كمانى است و گاهى نيز با خطهای راست و خط پيرامون آن با خط مانند حاشيه رسم مىشود. دم بته بيشتر به نگاره اسليمى برگى متناسب با طرح اصلى میپيوندد.
- بته مير: بتههای ريز و كوچكى هستند كه در قالیهاى سرابند و مالمير اراک بافته مىشوند و به نام «مير سرابند» یا «قالى مير» مشهورند و غالباً در مساجد و تكاياى ايران مشاهده مىشوند.
- بته خرقهاى: بته درشت همانند شكل درخت كاج يا ميوه آن است. به دليل آنكه بيشتر در لباده نقش داشته است، عنوان خرقهاى گرفته است. برای تزیين درون آن، شاخههاي پرگل ريز به كار مىبرند. از لحاظ شكل و ظاهر، اين بته با بته ميرى و ترمهاى همشكل است. حوزه توليد آن كرمان، راور، قم و كاشان است.
- بته ترمه: نقش اين بته نيز همانند تصوير كاج است، ولى در قياس با بته خرقهاى از گونه متوسط آن به شمار مىرود. اين نقش در شالبافى بسيار استفاده مىشد و به همین دليل به نام «بته شالى» يا «بته ترمهاى» مشهور بود.[۲۵]
- بته هشتگلى: بتهجقهاى كه در همدان به كار مىرود، به بته هشتگلى معروف است و از هشت بته به شكل دایره تشكيل مىشود. درعينحال به بته كردستان هم مشهور است.
- كجبه: بتهجقههای جفت كه از پایه به هم نزدیک و از سر از هم دور و به طور كج قرار گرفته باشند. اين نوع بته را دوقلو هم ناميدهاند و صفت مضاف كج براى تميز بين بته گیاه و طرح آن است.
- بتهجقه برگى: نگاره بتهجقه كه در شكل گلى خود شبيه برگ ريز باشد، به بته بادامى هم مشهور است.
- بته كشميرى: در قالىبافى به نام بته مادر و بچه معروفاند. بتهجقهاى كه مانند دو بته کوچک و بزرگ كنار هم نقش شود، بهصورتىكه بته کوچک از كنار «بته بزرگ» سر درآورده باشد. نگارههای بته كشميرى را در طرحهای قالى و شال به طور معمول جدا از هم، يا در كنار هم بهصورت درهم يا منظم در رديف اريب و يکطرفه نقش مىكنند و بين بتهها را با نقش شكوفهها آرايش مىدهند.
- بتهجقه شاهى: بتهجقهاى كه مانند برگهای پهن دندانهدار است.
- بته گلابى: آن را شبيه گلابى مىدانند و بزرگ است.
- بته شال: بتهاى كه نگاره آن تقريباً مانند مثلث است.
- بته قبادخانى: بتهاى كه برخلاف بتههای دیگر، كمى چاقتر است. بهعلاوه خطوط آن بهصورت نقطهچين ناپيوسته است و بيشتر در فرش عشايرى فارس دیده مىشود.
- بته شاخ گوزن: در اين طرح، تنها ويژگى نگاره به لحاظ ساقههايى است كه بهصورت خطوط خميده و شاخههای همچون شاخ گوزن از لابهلاى بتهها عبور مىكند.
- بته بولوردى: تركيبى از خطهای راست و كمانى كه نگارهاى مانند يک لوزى در ميان و دو لوزى در كنارش به وجود آورده است كه در ميان پيكرهاى جا دارد كه دركل نقشى همچون بته مىنمايد.
- بته تاكى: از نگارههای قاليبافى «بولوردى» و همچنين ايل قشقايى و برخی ديگر از كانونهای بافندگى جنوب ايران است. اين نقش دركل مانند داربست درخت انگور، آلاچيق پرگل و درختان پیچان است.
- بته عقابى: چون عقاب در مرحلهاى از دگرديسى نمادى – اساطيرى، خود از نمودهاى زندگى جاويدان بوده است، يكىشدنش با مظهر «خرمى جاويدان»، سرو، ممكن است رمز درهمآمیختن دو نماد ستوده و مقدس باشد. اگر چنين باشد، مىتوان انگاشت كه عقاب بهسان زندگى بيمرگ و سرو بهسان خرمی بیخزان، هستی خویش را در نقشمايه «بته عقابى» دوام دادهاند.
شكل و اندازه تارک بته، همهجاى ايران بتهجقهاى است. کوچکترين نگاره بتهای، بته جوجهای (بته مير) نام دارد. از انواع بتههای بزرگتر از بتهجقهاى، نقشمايههاى بته قبادخانى يا قبادى، بته فتحعليشاهى در كردستان، بته بادمجانى و تکبته در غياثآباد اراك (ساروق) و بته عقابى يا لانهاى و بته مادر و بچه رايجترند.[۲۶]
بر روى متن فرش، بته را به شيوههای مختلفى به كار مىگيرند. قاليهايى با طرح بتهجقه، لچک و ترنج ندارند. بتهجقهها يکاندازه، همرنگ و بهصورت رديفهای منظم و موازى در سراسر متن بافته مىشوند. نقش بتهاى نيز مانند نقش ماهى درهم در ابتدا يک طرح سرتاسرى بوده و بدون استفاده از ترنج و لچک با قراردادن بتهها در رديفهای افقى يا مايل موازى بافته مىشده است. ازآنجاكه بافندگان همواره در پی تنوع طراحى بوده و گريزان از طرحهای يكنواخت و يکدست، در آغاز بهوسيله حاشيههای چشمگير، يكنواختى ملالآور رديفهای همسان و همرنگ بته قبادخانى را كاهش مىدهند. پس از چندى، شگرد رنگآميزى متنوع بتهها با روش قراردادن نقشمايه تكرارى در رديفهای مايل تلفيق گرديد و اين سرآغاز عصر طلايى نقش بتهاى بود. از اواخر قرن سيزدهم، اندکاندک لچکهای بسيار کوچک با احتياط تمام به ميان آمد. با رشد تدريجى لچكها، رفتهرفته ترنج هم جاى خود را باز كرد و این آغاز انحطاط بود. بهكارگیری لچکها به حدى گسترش يافت كه نقوش بتهاى بهصورت نگارهاى فرعى و تجملى بر جاى ماندند.[۲۷] برخی از نقشهها كه شكل کلى قرارگيرى بته در متن قالى را نمايش مىدهند، به نامهاى خاصى معروف شدهاند كه از آن جمله مىتوان به انواع زير اشاره نمود:
- نقشه بتهای: نقشهاى كه آن را از طرحهای فرعى شاهعباسى به شمار مىآورند. در اين طرح، نگارههای بته جاى ويژهاى دارد. بتهها را در صورتهای معمول در تركيب با شاخوبرگهاى بيجان و اسليمى و ديگر نگارههای شاهعباسی نقش مىكنند. طرحى كه با تكيه به گونههای بته نقشهبندى شده باشد، به نام آن بته خوانده مىشود.
- بته لچکترنج: نقشهاى پركار و معمول در كرمان است؛ تركيبى از نقشونگار بتهجقهها، لچک و ترنج، قاب اسليمى و ختايى، برگ و گلهاى شاهعباسى و گلهاى تركيبشده از نگاره بته. به اينگونه نقشهبندى سبک كرمانى طرح بته «لچکترنج» نيز مىگویند كه از هنر سنتى بتهدوزى كرمان كه بر اساس پته است، اثر گرفته است. نمونههايى از آن را مىتوان در قاليهاى قشقايى نيز مشاهده نمود.
- بته با زمينه الوان: طرح بته كه در آن زمينه يكى يا رديفى بهصورت خطوط موازى از نگارهها به رنگى ويژه باشد. اينگونه نقشه از جمله طرحهاى محرمات به شمار مىرود و در خطوط موازى در جهت طول فرش قرار دارد.
- هشتبته: طرحى بر اساس تكرار نگارههای هشتبته يا بته كردستانى. به اين نقشه طرح بتهاى كردستانى نيز مىگويند. از هشت بته ريز (بادامى) به شكل يک دايره تشكيل مىشود كه در سراسر متن تكرار شده است.
- بتههای دوقلو: دو بته كه از پايه به هم چسبيدهاند و بيشتر در حاشيه قالىها دیده مىشوند. در برخى موارد تعداد بته بيشتر شده و در گوشههای فرش به كار رفتهاند، مانند بتههای سهقلو.
- بتههاى سرهم سوار: در اين طرح يكى از بتهها در بخشى از پيكر خود بهگونهاى بر روى بته ديگر نقش شده است كه به نظر مىرسد هر دو دارای يک پایه هستند.
- بتههای مادر و بچه: نقش دو بته، یكى بزرگ و دیگرى کوچک كه بته کوچک سر از درون یا كنار بته بزرگ درمىآورد و سر آنها در يک جهت است. اساس طرح بتههاى مادر بچه، همين نگارههاست.
- بته مادر بچههاى دوقلو: در اين نقش يک بته بزرگ دیده مىشود و دو بته کوچک و چسبيدهبههم همچون دو كودک دوقلو و بته بزرگ، بته مادر، محيط بر دوقلوها سر به در آورده است.
پراكندگى نقش بته در نقاط مختلف
در سرابند بيشتر فرشها با طرح بتهاى بافته مىشود كه همان بته مير است و در سنندج و قاينات بافتن طرح بته خرقهاى رواج فراوان دارد. در منطقه غرب كشور نيز نقش بته رايج است. در بيجار این نقش بهصورت نگارهای فرعى بر گدار نقوش اصلى دیده مىشود. در زنجان نیز با برخورداری و الهام از نقش بته بيجار آن را با حالتی درشت و زمخت استفاده مىكنند. فراهان، ملاير و ساروق نيز به فراوانى از نقش بته بهره میبرند. در همدان نيز اين نقش را بهصورت يک طرح ثانوى با تدابير خاص منطقهاى مىبافند. نقش بته بهصورت ساده و خطوط نقطهچين یا گلدار تحت عنوان قبادخانى، خاص عشاير جنوب و بهخصوص فارس است كه همراه با نقوش ستارهاى و رنگهای دلپذیر بهصورت سرتاسرى بافتههای منطقه را زینت مىبخشد.
بته قهر و آشتي به دو صورت است:
- الف. در متن قالى به يك رديف سربتهها در جهت يكديگر و به سمت عرضي فرش تكرار ميشود و رديف بعدي در جهت مخالف و به همين ترتيب تمامي متن فرش يكدرميان سر بتههاي مخالف هم را ميپوشاند.
- ب. يك نقشمايه بته مانند مادر و بچه به طور متداخل ترسيم ميشود كه سربته کوچکتر (بته بچه) مخالف سربته بزرگتر (مادر) ميباشد.
اين نقشمايه در ميان دستبافتهاى عشایر قشقايى از اهميت بالایى برخوردار است. عشاير بختيارى نقش بته را به صورتهای گوناگون در قالىهای خشتى خود به كار مىبرند. در توليدات عشاير شاهسون اردبيل نيز نقش بته را به صورتى شبيه به نقش گل فرنگ در ريختى هندسى و رنگهای قرمز لاكى و روشن مىبينيم. عشایر افشار اين نقش را در دو حالت هندسى و گردان، جهت پركردن زمينه قاليچه به كار مىبرند. خراسان نيز از اين نقش سود جسته است و در بافتهاى قم نيز به سبک بته خراسان اين نقش فراوان به كار مىرود.[۲۸]
تحليل نقشمايه
صرفنظر از اصل و منشأ پيدايش نقش «بتهجقه» بايستى توجه داشت كه اين نقشمايه از تنوع و گستردگى قابلملاحظهاى برخوردار است. محبوبيت نقشمايه در ميان بافندگان نقاط مختلف ايران حيرتانگيز است و بايستى علت آن را در ويژگيهاى بصرى ـ هنرى نقشمايه دنبال نمود.
سادگى طرح و قابلت تغيير شكل آن در قالبهای مختلف را بايستى عمدهترين دلايل محبوبيت آن دانست. نقشمايه بتهجقه از شكل انتزاعى و معروف آن كه به اشک نيز شبیه است و گاهى بادامى نيز خوانده مىشود، تا شكلهای هندسى پیچيده تغيير شكل مىدهد و حتى در قاليهاى منطقه «تازهآباد» شكلى كاملاً انتزاعى به خود مىگيرد.
تنوع و كثرت انواع نقشمايه بتهجقه اگرچه در نگاه اول بعید به نظر مىرسد، اين تنوع در نتيجه تغييراتى كه بافندگان در زمان بافت بر روش نقشمايه انجام دادهاند، حاصل شده است. بافندگان در راستاى هماهنگى نقشمايه با ساير طرحهای متداول در آن منطقه تغييراتى را در نقشمايه ايجاد نمودهاند.
نقش بتهجقه را مىتوان به دو صورت ساده و تركيبى مشاهده نمود. بتهجقه ساده، نقشى است كه يک بتهجقه در آن به كار رفته است، اما در بتهجقههای تركيبى دو یا تعداد بيشترى بتهجقه به كار رفته است.
در برخی از بتهجقههای ساده اجزای ديگرى به نقش بته اضافه شده است؛ نقوشى مانند خطوط جناقى، نقطههای تزيينى، خطوط پرمانند و نقوش ديگرى كه در بخش داخلى نقش بته يعنى شكم آن به كار رفتهاند. بعضى از نمونهها مانند بتههای بولوردى به سمت انتزاعىشدن پیش رفته و بيش از پيش هندسى شدهاند. در اين بتهها اشكال هندسى مانند لوزى و مربع يا تاكهای هندسى به نقش بته افزوده شدهاند. بتهجقههای تركيبى معمولاً از تركيب دو، سه يا چهار بتهجقه تشكيل شدهاند. بیشتر تركيبها را میتوان در دستبافتههای قشقايى و بولوردى و شالهای كرمانى مشاهده نمود. بتههای تركيبى اشكال متنوعى دارند: دو يا سه بته كه از پايه به يكديگر متصل شدهاند يا از پهلو به يكديگر اتصال يافتهاند؛ بتههايى كه در شكم يک بته مركزى به كار رفتهاند؛ تركيب بتههايى به اشكال مختلف كه معروفترين آنها بتههای شاخدار است؛ بتههای لچکترنج را نيز بايستى از انواع بتههای تركيبى به شمار آورد. در بتههای لچکترنج، نقش بتهجقه در گوشهها يا در محل قرارگيرى تاج ترنج افزوده شده است؛ چون اعتقادهای متفاوت و برداشتهای سمبليک در معناشناسى نقش بتهجقه همچون انتساب آن به شكل «درخت سرو» يا نقش «مادر و بچه» سبب گرديده تا نقشمايه بتواند جايگاه خود را بهعنوان يكى از نقوش مهم در دستبافتهها تثبيت نمايد. مقایسه دستبافتههاى متعدد نشان مىدهد كه بافندگان از اين نقش، هم در متن اصلى فرش يا گليم و هم در حاشيهها بهره جستهاند، بهويژه در گليم كردستان و سنه (سنندج) بته درشت زاويهدار سركج كه به نام بته فتحعلىشاهى معروف است.
نتيجهگیرى
نقش بتهجقه همچنان كه ذکر شد، از نقوش كهن به شمار مىرود. تاريخ و چگونگى بهوجودآمدن اين نقش، در هالهاى از ابهام قرار دارد. نظريههای متعددى در اين رابطه وجود دارد كه برخى از آنها در اساس نقش بتهجقه را نقشى مىدانند كه از خارج از ايران و بههمراه ورود شالهای كشميرى به ايران وارد هنر ايران شده است. در مقابل، برخى دیگر از پژوهشگران اين نقش را دارای اصالتى كهن دانسته و تولد آن را به نقوشى همچون نقش «درخت زندگى» يا «بالهاى مجعد و پيچان جانداران هنر ساسانى» منتسب مىنمايند.
نقش بتهجقه در ميان بافندگان ايرانى جايگاه ارزشمندى دارد. تقريباً در اغلب نقاط ايران بافندگان فرش و گليم از اين نقشمایه بهره گرفتهاند. درحقيقت، ميزان مقبوليت نقشمایه به حدى است كه هم در ميان تزیينات فرش و هم نقوش گليم و حتى انواع سوزندوزى و پارچهبافى به كار گرفته شده است.
بر اساس برخى گزارشها بيش از هفتاد نوع مختلف اين نقشمایه در نقاط مختلف ايران وجود دارد؛ اما اغلب محققان تقريباً به بيست نوعِ شناختهشده اين نقشمايه اشاره نمودهاند. نقش بتهجقه، هم بهعنوان تزيين و هم بهعنوان پايهاى براى ترتیبدادن يک نقشه در متن فرش به كار گرفته شده است كه مىتوان به نُه نمونه نقشه شناختهشده اشاره نمود.
بيشترین كاربرد نقش بتهجقه در دستبافتههای قشقايى و بولوردى مشاهده شده است. در اين دستبافتهها نقشمايه بهشدت انتزاعى شده و به سمت هندسىشدن پيش رفته است. در ميان ساير مناطقى كه به نقشمايه بتهجقه توجه دارند، مىتوان به قاليهاى قم، كاشان، كرمان، فارس، كردستان و اراک اشاره نمود. در تركمن نمادهاى مبهمى از بته مشاهده مىشود.
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، مدخل ب
- ↑ پرهام، ١٣۶۴، ۲۸
- ↑ رياضی، ١٣٧۵، ٢۵-٢۶
- ↑ افروغ، ۱۳۸۸، ٢۵
- ↑ هانگلدين، ۱۳۷۵، ٣٣
- ↑ پرهام، ١٣۶۴، ٢٢۵
- ↑ دريايى، ۱۳۸۶ٰ، ٨٧
- ↑ ادواردز، ۱۳۶۸، ۱۷۶
- ↑ پرهام، ۱۳۷۵، ۲۲
- ↑ احمدىپيام، ١٣٨٨: ٢۵
- ↑ رياضى، ۱۳۷۵، ۶٧
- ↑ ژوله، ١٣٨١: ٢٧
- ↑ پرهام، ۱۳۶۴، ۲۰۸
- ↑ ژوله، ١٣٨١، ۴۶
- ↑ پرهام، ۱۳۶۴، ۲۰۸
- ↑ پرهام، ١٣۶۴، ٢٢
- ↑ ژوله، ١٣٨١، ۴٩
- ↑ فريه، ١٣٧۴، ١٣۵
- ↑ پرهام، ١٣۶۴، ٣٣۶
- ↑ دميجه، ١٣۵۶: ٢٧
- ↑ كار، ۱۹۵۴، ۴۹
- ↑ پرهام، ۱۳۶۴، ٢٢۶
- ↑ يساولى، ١٣۷۰:١٣١
- ↑ خليلى، بىتا: 9
- ↑ عربنژاد،1381: 46
- ↑ پرهام، 1364: 36
- ↑ پرهام، ۱۳۷۵، ۲۲۷
- ↑ يساولى، ۱۳۷۰: ۱۰۴
منابع
- ادواردز، سيسيل. ١٣۶٨. قالى ايران. ترجمه مهيندخت صبا. تهران: اميركبير.
- پرهام، سيروس. ١٣۶۴. دستبافتههای عشایرى و روستايى فارس. تهران: سروش.
- پرهام، سيروس. ۱۳۷۵. شاهكارهاى فرشبافى فارس. تهران: سروش.
- خليلى، محمد. بىتا. بته در فرشهای عشایرى و روستايى. تهران: مجله ترنج.
- دريايى، نازيلا. ۱۳۸۶. اولين سمينار مركز تحقيقات فرش دستباف تهران. تهران.
- دهخدا، علیاکبر. بیتا. لغتنامه. چاپخانه مجلس، مدخل ب.
- رياضی، محمدرضا. ١٣٧٥. فرهنگ مصور اصطلاحات هنر ايران. تهران.
- ژوله، تورج. ۱۳۸۱. پژوهشى در فرش ايران. تهران: يساولى.
- فريه، ردبليو. ۱۳۷۴. هنرهای ايران. ترجمه پروين مرزبان. تهران: نشر و پژوهش فرزانروز.
- كار، سريتا. ۱۹۵۴. تاريخ حسن. جلد اول در بيان جغرافيای كشمير. بىجا.
- هانگلدين، آرس. ۱۳۷۵. قالیهای ايرانى. ترجمه اصغر كريمى. تهران: یساولی.
- يساولی، جواد. ۱۳۷۰. مقدمهاى بر شناخت قالی ايران. تهران: فرهنگسرا.
- احمدیپیام، رضوان. ١٣٨٨. «ريشهيابى نقوش مشترک در قالىهای ايران و هندوستان». كتاب ماه هنر، شماره ١٢٨.
- افروغ، محمد. ۱۳۸۸. «نگاهى به درخت سرو و هويت نگاره بتهجقه». كتاب ماه هنر، شماره ۱۲۸.
- عربنژاد، زهرا. ۱۳۸۱. «بررسى مردمشناختى طرحها و نقشههای قالى كرمان». پایاننامه جهت اخذ درجه كارشناسى ارشد، دانشگاه آزاد اسلامى، واحد تهران مركز، تهران.
- دميجه، جسلين. ١٣٥٦. «كاتالوگ نمایشگاه و ترمههای سلطنتى ايران و كشمير». تهران.