قالی بردسیر/معرفی فرش مناطق ایران

< قالی بردسیر
نسخهٔ تاریخ ‏۸ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۹ توسط نیلوفر علیپور (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{نام نویسنده|عقیل سیستانی}} بردسیر یکی از قدیمی‌‌ترین شهرهای استان کرمان اس...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
1000px-Icon Writer.svg.png نوشتهٔ عقیل سیستانی

بردسیر یکی از قدیمی‌‌ترین شهرهای استان کرمان است. همچنین، از اولین مکان‌هایی است که زندگی اجتماعی در آن شکل گرفته. بهترین دلیل بر این مدعا وجود آثار، بناهای تاریخی و باستانی است؛ از جمله، تپه باستانی تل ابلیس[۱] در دهستان نگار (در سه‌کیلومتری دشتکار و هفده‌کیلومتری جنوب شرقی بردسیر). با توجه به «حفاری‌هایی که در سال 1314 توسط هراول اشتاین و در سال 1344 توسط ژوزف کالدوک انگلیسی انجام شده است، حکایت از این دارد که؛ اهالی این محله، شش‌هزار سال قبل موفق به ذوب مس و ساختن اشیایی چون سنجاق و ظروف مسی شده‌اند.»[۲]
همچنین؛ «آزمایشات انجام‌شده متعاقباً عمر این دهکده [تل ابلیس] را به سده سوم از هزاره پنجم قبل از میلاد نسبت داده است.»[۳]
بااین‌تفاسیر، این شهر یکی از مهم‌ترین مراکز تمدن دوره فلز در جنوب شرق ایران است. «درهرصورت، با تکیه بر شواهد موجود، می‌توان با اطمینان اظهار داشت که؛ ابلیسی‌ها به فن بافندگی به‌خوبی آشنایی داشته و قاعدتاً از لباس‌های بافته پشمی نیز برای پوشاک استفاده می‌کرده‌اند. گواه این امر، کشف تعدادی چرخ نخ‌ریسی گلی از خانه‌های تل ابلیس [در طی کاوش] می‌باشد.»[۴] بنابراین، سابقه بافندگی در این منطقه را به هزاره پنجم قبل از میلاد می‌توان نسبت داد.[۵]
منطقه بردسیر در گذشته یکی از مهم‌ترین مناطق عشایرنشین (بردسیر، سیرجان، بافت، رابُر و جیرفت بیشترین‌مرکز تجمع عشایر را در فصل‌های بهار و تابستان به خود اختصاص داده بودند) استان کرمان بود و ایلات و طوایف، بیشتر ییلاق‌شان را در آنجا به‌سر ‌می‌بردند. به‌مرور، با کاهش کوچ‌رویی، ایلیاتی‌ها در دهستان‌های اطراف بردسیر و خود شهر بردسیر و دیگرشهرهای حوزه قشلاقی‌شان یکجانشین شدند.[۶] به‌طورکلی، عشایر تابستان به ییلاق و زمستان به قشلاق می‌روند. خوش‌آب‌وهواترین و ییلاقی‌ترین مناطق بردسیر شامل آبادی‌های اطراف کوه‌پنج، لاله‌زار، بیدخوان، گلزار/ قریت‌العرب، قلعه‌عسکر و نگار است. کوچ در سال دو بار اتفاق می‌افتد؛ کوچ بهاره، که از نیمه فروردین از قشلاق شروع می‌شود، به‌سوی ییلاق است و کوچ پاییزه، که معمولاً از پایان مهرماه از ییلاق شروع می‌شود، به‌سوی قشلاق است.
منطقه بردسیر، به نسبت جمعیت عشایر، بعد از جیرفت و کهنوج قرار دارد.[۷] عشایر این منطقه بیشترین‌مسافت را برای کوچ طی می‌کنند. مسیر کوچ از حاشیه شهرستان بردسیر تا حاشیه استان بندرعباس ـ چاه تر و گهکم ـ، قریب چهارصدکیلومتر ـ توسط عشایر، ازجمله طایفه مستقل سیستانی بدوئی و طایفه‌های خضری و بیگلریِ ایل قرائی ـ پیموده می‌شود.
ولی به مرور، تعداد آنها سال‌به‌سال کم شده است. امروزه تعداد خیلی‌کمی به روند کوچ‌نشینی ادامه می‌دهند.
تاکنون پژوهش جامع و درخوری روی دستبافته ایلات و طوایف بافنده منطقه بردسیر و منطقه شهربابک ـ جدای از کتاب افشار (دستبافته ایلات جنوب شرقی ایران) به ‌قلم پرویز تناولی که رویکردی متفاوت از این مجموعه دارد ـ صورت نگرفته است.
احمدعلی‌خان وزیری در دوره قاجار، ایلات پراکنده در منطقه بردسیر را به این ترتیب نام برده است: «غُرَبا ساکن سغُرک‌دوسره، صد خانوار، سیاه‌جل ساکن بیدخون، سرگداری، بیست خانوار، بُدوئی کوه‌پنج‌دوسره، بدوئی، خانه‌سرخی، بدوئی حاج‌کاکا، یوسنی، یعقوبی، عسکرسیرجانی، غیاثی، ده خانوار، حافظی ساکن لاله‌زار، صد خانوار، ذواتعالی قلعه‌عسکر، سی خانوار، سرنک کوه‌پنجی، پنجاه خانوار، بدوئی قلعه‌سنگی، دویست خانوار، لُری جزو اسفندقه، عرب‌ خانه‌سرخی کوه‌پنج، دویست‌وپنجاه خانوار. [و] متفرقه ساکن بردسیر: پشتکوهی، هشتاد خانوار، کماچه، بیست خانوار، احمد بطری [احمد نظری] بیست خانوار، مصطفائی، بیست خانوار، بدوئی کوه‌پنجی، صد خانوار، کودری [گودری] نگار، شصت خانوار، ایلاغی نگار، پنجاه خانوار، افشار عموئی، صد خانوار، افشار سرجلیل ساکن مادون، صدوپنجاه خانوار، لُری ساکن کوه‌پنج، دویست خانوار، معصومی ساکن کوه‌پنج، صد خانوار».[۸] گرچه هنری فیلد در کتاب مردم‌شناسی ایران از ایلات یا طوایف احمد نظری، چرابه، قدری، ایلاقی، کوماچای، مستانی، مزنگ، یاکودی، سیاه‌جل، زلاله، اذاجا، شیح‌کوه سفیدی و ... هم نام برده است.[۹] اما امروزه، با توجه به تفکیک و جابه‌جایی ایلات و همچنین تحقیق میدانی و سرشماری‌ رسمی مرکز آمار ایران در دوران متمادی، از برخی ایلات و طوایف یادشده اطلاعاتی در دست نیست. بردسیر یکی از مناطق شناخته‌شده در بافتن دستبافته عشایری و روستایی و شهری است. امروزه طوایف و ایلات بردسیر ـ البته در این تحقیق بیشتر ایلات و طوایف بافنده مد نظر بوده‌اند ـ شامل قرائی، غُربا، لُری کوه‌پنجی، افشار، جبال‌بارز/ جبال‌بارزی، کُچمی/ کوچمی، بلوچ، خواجوئی، کُماچی سنجری، آئینه‌ای، سلیمانی، و لَک بختیاری؛ طوایف مستقل سیستانی بدوئی، عرب بدوئی کوه‌پنجی، بدوئی، قُتُلو، امیری کوه‌پنجی، رائینی‌پور، گودری، نوشادی، نادری، زاهدی و شاحیدری، سیدمنصوری، عسکرسیرجانی و ایمانی را مهم‌ترین ایلات و طوایف ییلاق‌نشین و ایلات آئینه‌ای و بلوچ را مهم‌ترین عشایر قشلاق‌نشین این شهرستان می‌توان محسوب کرد. ایلات و طوایف نامبرده در مناطق مختلفی از شهر، ازجمله دهستان‌های کوه‌پنج، قلعه‌عسکر (مرز مشترک بردسیر و بافت)، لاله‌زار، گلزار، شیرینک، نگار و مشیز ـ در زمانی نه‌چندان دور ـ به ییلاق و قشلاق‌ ‌پرداخته‌اند، اما با فراهم‌آمدن یکجانشینی، برخی از آنها در مناطقی چون لاله‌زار، گلزار (قريت‌‌‌العرب)، قلعه‌عسکر و نگار و خود شهر بردسیر ساکن شدند.
تعدد عشایر و طوایف و به تناسب تنوع فرهنگ، اعتقاد، ذوق، هنر، سلیقه، ابتکار و خلاقیت بافندگان در منطقه بردسیر، باعث تنوع طرح و نقش بسیاری شده؛ اغلب طرحی که روی دستبافته آنان نقش بسته، به‌نوعی تبلور اندیشه، هنر، فرهنگ و هویّت عشایر همان منطقه است.
دستبافته‌ ـ به‌خصوص قالی و قالیچه ـ شهری‌باف بردسیر در کنار دستبافته عشایری و روستایی، نشان از تبحّر ‌و دید وسیع بافندگان آن منطقه دارد که، علاوه بر طرح ذهنی‌باف عشایری و روستایی، در بافت فرش شهری با طرح‌هایی چون لچک‌ترنج، خوشه‌ای، قابی، درختی و ... شهره هستند.[۱۰] در طی تحقیق میدانی به این نتیجه رسیدم که؛ در گذر زمان، بسیاری از ایلات منطقه با یکجانشین‌شدن و آشنایی با فرهنگ شهری، قالی به سبک شهری‌باف بافته‌اند، ازجمله گلزار (قریت‌العرب)، لاله‌زار، نگار، و قلعه‌عسکر (تقریباً نزدیک‌ترین مناطق به شهر کرمان)‌‌.
در گذشته هنر بافندگی این منطقه بیشتر جهت تأمین نیاز عادی آنان بوده یا جنبه خودمصرفی داشته، ولی به‌مرور جنبه تجاری (کسب درآمد) به‌خود گرفته است؛ ولی متأسفانه بعد از رکود بازار صادرات فرش در دهه های اخیر، به تناسب روند تولید دستبافته در این منطقه کمرنگ شده است.
براساس تحقیق میدانی صورت‌گرفته، ایلات غُربا، قرائی، جبال‌بارزی، افشار و طوایف مستقل گودری، سیدمنصوری، امیری کوه‌پنجی و سیستانی‌بدوئی، بهترین‌بافندگان دستبافته عشایری و روستایی این منطقه به‌حساب می‌آیند.
مهم‌ترین طرح‌هایی که نام‌شان شناسه این منطقه و عشایر به‌حساب می‌آید، بدین قرار است: سم‌گاوی، آچاری، پاشتری، برگ‌انجیری، تَکِ ‌پیک، گلدانی‌ استکانی و بته‌‌عبايی.
درغستان، گزگِرد، طویله‌‌چمن، گدارخون‌(خانه)‌سرخ، ده‌لرز، کوه‌پنج، اطراف سرپل، باغبزم، سُرخکان، قلعه‌عسکر، دیشگان، بیدخوان، لاله‌زار، سُغُرک، ترشاب و قریت‌‌العرب بهترین‌مناطق بافندگی ایلات و طوایف ذکر شده‌اند.
درکل، ‌دستبافته ایلات و طوایف این منطقه ـ به‌جز دستبافته شهری‌باف ـ با دار افقی به‌دست زنان و دختران به‌صورت ذهنی‌، در گذشته تمام‌پشم و در سده‌های اخیر با پشم و پنبه، بافته ‌شده است. دستبافته فرشینه/ پرزباف/ قالی‌بافی، این منطقه اغلب با تكنیک تمام‌لول و با گره ترکی/ متقارن و برخی ـ به‌خصوص روستاییان ـ با تكنیک نیم‌لول با گره فارسی/ نامتقارن است و اغلب با دو پود ـ در سده‌های اخیر، اغلب از جنس پنبه و در گذشته پشم ـ، یکی، کلفت (ته‌پود) و دیگری، نازک (روپود) دارند، البته برخی سه‌پود هم بافته شده‌اند. معمولاً سه‌پود در فرش‌هایی به‌کار‌رفته که بافنده به آن نگاه تجاری داشته است. ولی به‌دلیل تنوع قوم در این منطقه و تأثیر فی‌مابین ـ اعم از طرح، نقش و تکنیک بافت بین آنان ـ درباره ویژگی بافت، یک تعریف ثابت نمی‌توان ارائه نمود. این فرشینه‌ها نسبت به فرش شهری‌باف همین منطقه با رج‌شمار پایین‌تری ـ بين سی تا چهل رج ـ و در ابعاد کوچک‌تری بافته ‌شده‌اند. ناگفته نماند که؛ در ایلات افشار، بُچاقچی، جبال‌بارزی و مهنی برای خانه‌ خوانین ده‌نشین فرش‌هایی تا اندازه 3×2، 4×3 و 5×4 متر به‌ندرت بافته شده است.
سیسیل ادواردز نوشته است؛ «به‌طورکلی، قالیچه‌های افشاری (مانند اغلب بافته‌های عشایری ایران) یک‌پوده است. لکن، ممکن است گاه‌گاه شخص با قالیچه‌هایی، که دوپوده بافته ‌شده، برخورد نماید.»[۱۱] البته این گفته ادواردز بیشتر در گذشته صدق می‌کند؛ اغلب بافته دهه‌های اخیر ایل افشار دوپوده و گاهی سه‌پوده هستند. «چنانچه پس از اتمام یک‌پود پشم، یک‌رشته پود پنبه‌ای نسبتاً کلفت به‌کار رود و سپس رشته‌نخ باریک‌تر قرار بگیرد، به نام دوپودی و اگر پس از پود پنبه‌ای باریک مجدداً نخ کلفت قرار دهند، سه‌پودی نامیده می‌شود.»[۱۲] همچنین، استحکام بافت سه‌پود از دوپود بیشتر است.
درهمین‌راستا، پیتر.اف‌.استون ‌نوشته است؛ «قالی‌های بافت افشار دوپود و دارای پود آبی‌رنگ پنبه‌ای هستند. چله‌های پنبه‌ای و پشمی ـ هردو ـ در قالی‌های افشار مشاهده می‌شود.»[۱۳] اما پرویز تناولی نوشته است؛ «افشارها نیز مانند بیشتر زاگرس‌نشینان، پودهای خود را به رنگ قرمز درمی‌آورند. این رنگ گاهی تا کمرنگی صورتی و گاه تا قهوه‌ایِ سیر نوسان داشته است. بااین‌حال، تعداد فرش‌های افشاری، که با پود رنگ‌نشده (بیشتر پنبه و گاه پشم) بافته شده است، کم نیستند.»[۱۴] فرش‌ پودآبی، کارِ شهربابک یا روستاهای اطراف کرمان است (همانجا). این گفته تناولی را امروزه در بیشتر بافته‌های این منطقه ‌به عینه می‌توان دید؛ دلیل استفاده از تُنالیته قرمز در آن منطقه ـ به نقل از بافندگان افشاری ـ ماندگاری این نوع رنگ و در دسترس‌بودن ماده رنگزاست.
به‌طورکلی، دستبافته گلیمینه/ تخت‌باف این منطقه با تکنیک/ روش‌های پود نما/ ساده‌باف/ پود رو، پود معلق، تک‌قلاب، جفت‌قلاب، پود اضافه/ پود اضافی، شیریکی‌پیچ/ پیچ‌باف، چاکدار و پیچ‌باف معکوس، بافته ‌شده‌اند. برخی از بافته‌های کوچک‌پارچه و گلیمینه ایلات و طوایف مستقل این منطقه در همین مجموعه آورده شده است، ولی گلیمینه‌های استان کرمان در مجلدی جدا به قلم مؤلف، تحقیق شده و در آینده نزدیک منتشر می‌شود.

مواد اولیه

تار، پود و پرز

تار و پرز/ خامه در گذشته تمام‌پشم و در سده‌های اخیر برخی دستبافته ها، با ترکیب پشم و پنبه، بافته ‌شده است. پود -در سده‌های اخیر، اغلب از جنس پنبه و تعدادی با پشم و در گذشته با پشم-، یکی، کلفت (ته‌پود) و دیگری، نازک (روپود) دارند.

ویژگی‌ بافت و ساختار

رنگ و رنگرزی

دستبافته منطقه بردسیر همانند مناطق همجوار، با تنوع رنگی مختلف، درگذشته با رنگزا های گياهی و بومی منطقه كرمان مانند پوست گردو (طیف های قهوه ای)، پوست انار (طیف زرد و نخودی)، كاه كوهی و جاشیر (رنگ های زرد و طلايی)، برگ مو كه در اصطلاح بومی منطقه به برگ رز شناخته می شود (رنگ زرد مایل به سبز)، روناس/ رُناس ( طیف قرمز مایل به زرد و لاکی روناسی)، گلرنگ (زرد مایل به قرمز)، اسپرک (طیف رنگ زرد)، زارچ كوهی نوعی زرشک (رنگ های قرمز کمرنگ)، برگ بنه و کاه کوهی (رنگ های قهوه ای و خاکستری)، نیل (طیف آبی روشن تا آبی تیره و سورمه ای و سبز)، و بوته محلی به نام «تربيت» (برای طیف رنگ‌های زرد) و از مواد رنگزای حيوانی مانند قرمزدانه (رنگ های صورتی روشن تا ارغوانی و بنفش)، و با دندانه‌هايی چون زاج سفيد جهت افزايش زمان جذب و ثبات رنگ‌ها بر روی الياف پشمی بهره می‌گرفتن ؛ اما برهه ای از زمان، با ورود رنگ‌های شيميايی به پروسه رنگرزی هنر بافندگی، تا حد زيادی رنگرزی اين منطقه دچار تحول شد و استفاده از رنگ‌های شيميايی در كنار رنگ‌های گياهی و حیوانی رونق گرفت و در نتيجه به مرور زمان باعث كاهش كيفيت رنگ برخی فرش‌ها مورد استفاده شد.

طرح، نقش و نقش‌مایه

دستبافته‌ عشایری و روستایی منطقه بردسیر بر پایه طرح‌ونقش ذهنی و برگرفته از زندگی و طبیعت اطراف بافنده بوده است. در برخی از موارد نیز تحت تأثیر طرح‌ونقش دیگرایلات و مناطق اطراف ایجاد شده‌اند. این منطقه، متنوع‌ترین طرح‌ونقش و تکنیک و دستبافته را دارد.
طرح‌های دستبافته پرزباف منطقه بردسیر بدین قرار است: حشمت، گلدانی، گلدانی ترنج‌دار، گلدانی جانوری، گلدانی استکانی، لنگری بالدار، لمپایی، بته‌ای، جنگلی ترنج‌دار، جنگلی، ترنجی، دوترنج، سه‌ترنج، پنج‌ترنج، لچک‌ترنج، ترنج‌منبری، خشتی، خشتی ترنج‌دار، راه‌راه/ محرمات، درختی، سه‌کله (تک‌ترنج، دوترنج، سه‌ترنج، چهارترنج و ...)، ارگه‌ای/ ارگهی، پنج‌کله، سماوری، بته‌ای، بته‌عبایی، سم‌گاوی، پاشتری، عیسی‌خانی، آچاری، تَکِ ‌پیک، قرص/ تاس، پنج‌ترنج، بخیه، برگ‌انجیری، ستاره‌ای، درختی، بخیه‌، ابری، مکه‌ای و... . هریک از این طرح‌ها در نوع خود شاهکار ایلیاتی و منطقه‌ای خاص خود را پذیرفته‌اند و در هرکدام بخشی از فرهنگ و هنر ایلیاتی منطقه به نمایش گذاشته شده است.
طرح‌های دستبافته تخت‌باف منطقه بردسیر بدین قرار است: راه‌راه/ محرمات، ترنج محرمات، ترمه‌شونه‌ای، بندی، خشتی، خشتی جانوری، ماه‌زنجیل/ ماه‌زنجیر، ماه‌سگار، چله‌چنگ، کف‌ساده، کف‌ساده ترنج‌دار، ابروباد کف‌ساده، ابروباد، ابرباد ترنج‌دار، کف‌ساده، ابروباد پنج‌ترنج، سه‌کله (تک‌ترنج، دوترنج و سه‌ترنج)، ارگه‌ای، پنج‌کله، تاس/ قرص، تاس‌چنگ، چیهان، چپ‌چیهان، واگیره‌ای‌، لچک‌ترنج، ترنجی، دوترنج، سه‌ترنج، پنج‌ترنج، ترنج منبری، پنج‌ترنج/ پنج‌گل، ترنج جانوری، گلدانی، گلدانی ترنج‌دار، گلدانی جانوری، گلدانی استکانی، سماوری، ستاره‌ای، درختی، چشم‌کبکو و... ـ برای کسب اطلاعات بیشتر، درباره گلیمینه این منطقه، به مجلد گلیمینه‌های استان کرمان رجوع شود (همان‌طور که پیشتر گفته شد، گلیمینه‌های استان کرمان و منطقه بردسیر به قلم مؤلف مورد پژوهش قرار گرفته است و ـ بعد از این مجموعه ـ به‌صورت مستقل چاپ و منتشر می‌شود.)[۱۵]

ویژگی‌های بافت

درکل، ‌دستبافته ایلات و طوایف این منطقه ـ به‌جز دستبافته شهری‌بافت ـ با دار افقی به‌دست زنان و دختران به‌صورت ذهنی‌، در گذشته تمام‌پشم و در سده‌های اخیر با پشم و پنبه، بافته ‌شده است. دستبافته فرشینه/ پرزباف/ قالی‌بافی، این منطقه اغلب با تكنیک تمام‌لول و با گره ترکی/ متقارن و برخی ـ به‌خصوص روستاییان ـ با تكنیک نیم‌لول با گره فارسی/ نامتقارن است و اغلب با دو پود ـ در سده‌های اخیر، اغلب از جنس پنبه و در گذشته پشم ـ، یکی، کلفت (ته‌پود) و دیگری، نازک (روپود) دارند، البته برخی سه‌پود هم بافته شده‌اند. معمولاً سه‌پود در فرش‌هایی به‌کار‌رفته که بافنده به آن نگاه تجاری داشته است. ولی به‌دلیل تنوع قوم در این منطقه و تأثیر فی‌مابین ـ اعم از طرح، نقش و تکنیک بافت بین آنان ـ درباره ویژگی بافت، یک تعریف ثابت نمی‌توان ارائه نمود. این فرشینه‌ها نسبت به فرش شهری‌باف همین منطقه با رج‌شمار پایین‌تری ـ بين بیست پنج تا چهل رج ـ و در ابعاد کوچک‌تری بافته ‌شده‌اند. ناگفته نماند که؛ در ایلات افشار، بُچاقچی، جبال‌بارزی و مهنی برای خانه‌ خوانین ده‌نشین فرش‌هایی تا اندازه 3×2، 4×3 و 5×4 متر به‌ندرت بافته شده است. به عبارتی می توان گفت؛ خلق یک اثر زیبا و کاربردی و مرغوب مانند قالی یا گلیم، با ابزار و موادی چون پشم و پنبه یا تمام‌پشم به کمک ساده ترین ابزار ـ دار افقی (زمینی)، دفتین (دستک)، قلاب و کارد ـ صورت می‌گیرد. این مراحل به ترتیب شامل پشم شویی، پشم چینی، پشم ریسی، کلاف‌کردن پشم، دارکشی، چله‌کشی و ـ خلاصه ـ بافت دستبافته و بریدن قالی یا گلیم از روی دار و کزدادن ـ برای گلیم در صورت نیاز ـ و شتسشو و پرداخت آن می‌شود. معمولاً این روند به‌دست افراد یک خانواده، در همین منطقه، صورت می‌گیرد، اگرچه امروزه اغلب مراحل آن به‌صورت گروهی سامان داده می‌شوند.

پانویس

  1. «منشأ نام کنونی این تپه به‌درستی مشخص نیست. اهالی اطراف عقیده دارند که؛ روزگاری شخص بدسیرتی بر سر این تپه سکنا داشته است. این مسأله همراه با غیرعادی‌بودن خود تپه، دلیل شهرت آن به تل‌ابلیس می‌باشد. آنچه که تا ورود گروه باستان‌شناسی بر همه پوشیده بود، آن بود که، محل سکنای شخص بدسیرت، حقیقت بازمانده شهرک هفت‌هزارساله می‌باشد.» ماهری، 1379، 27.
  2. کلانتری‌ خاندانی، 1387، 231
  3. ماهری، 1379، 110
  4. همان، 116
  5. سیستانی، 1397، 13
  6. تاکنون پژوهش جامع و درخوری روی دستبافته ایلات، طوایف کرمان، به‌ویژﮦ منطقه بردسیر ـ و سایر مناطق همجوار ـ ، صورت نگرفته است. اگر هم مطالعه‌ای از سوی برخی مورخین صورت گرفته، کلی و بسیارمحدود بوده است. از آنجایی که در مجلد پیش رو، هدف اصلی پژوهش فوق، بررسی، عکاسی و ثبت اطلاعات طرح‌ونقش دستبافته داری منطقه ـ منظور سرتاسر استان ـ به‌صورت تخصصی و میدانی، به‌عنوان یک منبعِ مرجع، بوده، این لزوم را ایجاب می‌کرد، برای ثبت و معرفی هردستبافته، اول خالق آن، که ایلات و طوایف عشایری و روستایی بودند، معرفی شوند. برای بهبود این روند سعی شد، هم از منابع کتابخانه‌ای و هم از منابع میدانی استفاده شود. ازطرفی، محتوای اغلب منابع لاتین ـ اعم از کتاب و مقاله و برخی مقالات منتشر شده در ژورنال‌های داخلی ـ با تحقیق میدانی این‌جانب همخوانی نداشت. طبیعی است که، برای یک محقق غربی نسبت به محقق محلی، که اصالتاً بردسیری هستم، امکان و پتانسیل کمتری برای پژوهش وجود داشته و دارد. این مطلب را براساس تجربه ده‌ساله تحقیق و تفحص متمرکز بین عشایر ـ به‌خصوص عشایر یکجانشین ـ و علم به سختی و مشکلات و هزینه زیاد و ... آن می‌گویم. به خروجی‌رسیدن در چنین پروژﮦ بزرگی، تلاش و کوشش شبانه‌روزی و علم به ارزش کارِ درحال‌انجام و تحت‌پوشش‌قراردادن کلیه‌اطلاعات دستبافته ـ گلیمینه، فرشینه و فرش شهری (به‌زودی نتایج حاصله در دو مجلد به چاپ خواهد رسید) ـ در سرتاسر استان کرمان، باعث شده؛ ظاهراً نا‌امید نشوم، تا بتوانم آثار ماندگاری را، که ماحصل زحمت و تلاش بافندگان گمنام این اقلیم است، ثبت و معرفی کنم. سعی کرده‌ام که در کمترین‌زمان ممکن از مستندات مکتوب فوق استفاده کنم، ولی متأسفانه شناسنامه تصاویر در مراحل اولیه پژوهش اغلب کلی و اشتباه ازآب‌درآمد؛ برای این‌که هرکسی هردستبافته‌ای را در جایی دیده یا خریده، به همان نام و اغلب افشاری به وی ارائه کرده‌‌اند، درصورتی که بر اساس سرشماری سال 1387 در استان کرمان سی و یک ایل و پنجاه و هشت طایفه مستقل وجود دارد. درهرحال، قریب به نود درصد تجار و دلال‌های بازار گلیم و فرش کرمان و تهران در همین اندیشه‌اند! اگرچه پیشتر اشاره کرده‌ام که؛ تشخیص سره از ناسره در دستبافته شهری و روستایی و عشایری کار ساده‌ای نیست و یقیناً رمز تشخیص آن رفتن به مناطق فوق و تحقیق میدانی (محلی) ایل‌به‌ایل است؛ غیر از آن، نتیجه همان می‌شود که دیگران نیز به همان رسیده‌اند. ناگفته نماند که؛ فرق عمده این پژوهش با نمونه مشابه آن در تحقیق منطقه‌به‌منطقه و ایل‌به‌ایل است، اگرچه با این نگرش در هیچ‌جای ایران چنین پروژﮦ‌‌ای ـ تاکنون ـ صورت نگرفته و به ثمر ننشسته است!
  7. پورامیری، 1396، 63
  8. وزیری، 1385 الف، 318
  9. فیلد، 1343، 280
  10. برای کسب اطلاعات بیشتر، به مجلد‌های فرش شهری از همین مؤلف ـ در حال تکمیل‌شدن و آماده‌سازی برای چاپ ـ مراجعه کنید.
  11. ادواردز، 1362، 244
  12. نظمی، 1344، 17
  13. استون، 1391، 209
  14. تناولی، 1389، 29
  15. سیستانی، 1397، 16 تا 20

منابع

  • ادوارز، سیسیل. 1362. قالی ایران؛ ترجمه مهین‌دخت صبا. تهران: انجمن دوستداران کتاب.
  • استون، پتراف. 1391. فرهنگنامه فرش شرق؛ مترجم بیژن اربابی. تهران: انتشارات جمال هنر. چاپ اول.
  • پورامیری، مرید. 1396. تاریخ تحلیلی عشایر کرمان. ناشر: مؤلف. جلد اول.
  • تناولی، پرویز. 1389. افشار؛ دستبافته‌های ایلات جنوب شرقی ایران. تهران: انتشارات فرهنگستان هنر و مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری متن. چاپ اول.
  • سرشماری اجتماعی، اقتصادی عشایر کوچنده کشور 1387. 1388. جمعیت عشایری دهستان‌ها، ناشر معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی مرکز آمار ایران.
  • سیستانی، عقیل. 1389. تهیه و تدوین بانک اطلاعات نقوش فرش و گلیم استان کرمان. طرح پژوهشی (چاپ نشده) معاونت صنایع دستیِ اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمان.
  • سیستانی، عقیل، 1396. دایرةالمعارف دستبافته‌های عشایری و روستایی استان کرمان (مناطق بافت، رابر و ارزوئیه و سیرجان). تهران: انتشارات پژوهشگاه میراث فرهنگ کشور و اداره کل میراث فرهنگی وگردشگری استان کرمان. جلد اول و سوم.
  • سیستانی، عقیل. 1397. دایرةالمعارف دستبافته‌های عشایری و روستایی استان کرمان (مناطق بردسیر و شهربابک). تهران: انتشارات پژوهشگاه میراث فرهنگ کشور و اداره کل میراث فرهنگی وگردشگری استان کرمان. جلد دوم.
  • سیستانی، عقیل. 1397. شناسایی و مطالعه مجموعه‌دستبافته داری و غیر‌داری ـ و سایر اسباب و لوازم مرتبط با آن ـ استان کرمان با هدف راه‌اندازی موزه فرش و دستبافته عشایری و روستایی استان کرمان. طرح پژوهشی (چاپ نشده) معاونت میراث فرهنگیِ اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمان.
  • کلانتری‌خاندانی، حسین. 1387. سیری در جغرافیای استان کرمان. کرمان: مرکز کرمان‌شناسی. چاپ اول.
  • ماهری، محمودرضا. 1379. تمدن‌های نخستین کرمان. کرمان: انتشارات مرکز کرمان‌شناسی. چاپ اول.
  • نظمی، عبدالعلی. 1344. صنایع دستی روستائی استان کرمان. انتشارات اداره کل صنایع روستائی و مارکتینگ وزارت کشاورزی.
  • وزیری، احمدعلی‌خان. 1385. جغرافیای کرمان؛ تصحیح و تحشیه محمدابراهیم باستانی‌پاریزی. تهران: نشر علم. چاپ پنجم (الف. جغرافیای وزیری. ب. رساله دهات کرمان).