تاریخ فرش ایران/فرشهای دوران پهلوی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{نام نویسنده|ویلم ام. فلور<ref>Willem M. Floor</ref>، ویراستی از این مقاله پیشتر با این ش...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
==فصل دوازدهم: فرشهای دوران پهلوی== | ==فصل دوازدهم: فرشهای دوران پهلوی== | ||
تولید فرش در سراسر قرن چهاردهم ه.ق (۲۰م) و دیدگاه اشتغالزایی و تقاضای بازارهای داخلی و خارجی مورد نظر بوده است، تا آنجایی که بعد از صنعت تولید و پالایش نفت، مهمترین صنعت ایران بشمار میرفته است. هرچند در قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) این صنعت تا حد زیادی به وسیله سرمایههای خارجی اداره میشد (۱) اما بعد از جنگ جهانی اول، در نتیجه سیاست ایرانی کردن مؤسسات خارجی که به وسيله رضاشاه شروع شد، به تدریج تحت کنترل کارفرمایان ایرانی در آمد. بازار فرش که بیشتر برای صادرات تنظیم شده بود، به روند خود ادامه داد، بنابراین، همین امر باعث شد تا این صنعت تحت تأثیر دورههای اقتصاد جهانی قرار گیرد. برای نمونه، بعد از جنگ جهانی اول، صادرات افزایش پیدا نمود، اما بعد از سقوط ارزش سهام (بحران بزرگ آمریکا) در سال ۱۹۲۹ میلادی به شدت تنزل نمود؛ در این دوران صنعت از نظر نارساییهای فنی، سازمانی و بازرگانی نیز رنج میبرد. مسائل فنی عبارت بودند از بازدهی پایین در ریسندگی، آماده سازی تار و پود، گرهزنی و عملیات جانبی که حاصل به کارگیری وسایل خارج از رده و عدم وجود کنترل کیفی بود. صنعت طوری سازمان یافته بود که بافنده به تعداد زیادی از افراد واسطه، وابسته بود، که به آشفتگی و عدم کارآیی دامن میزد. از جهت تجاری، به کارگیری رنگ شیمیایی و نبودن نوآوری و خلاقیت در طرح و نقشه فرش، در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم باعث روگردانی شدید خارجیها از فرش ایران شد و از طرفی ضرورت توسعه و گسترش همه جانبه بازار از طریق بالا بردن صادرات احساس میشد. در دهه ۱۳۵۰ه.ش (دهه ۱۹۷۰م) در کلیه این زمینهها اصلاحاتی انجام گرفت، که در نتیجه استقرار ماشینآلات و تجهیزات جدید و در بعضی موارد سازمان دادن مجدد تولید بود. | تولید فرش در سراسر قرن چهاردهم ه.ق (۲۰م) و دیدگاه اشتغالزایی و تقاضای بازارهای داخلی و خارجی مورد نظر بوده است، تا آنجایی که بعد از صنعت تولید و پالایش نفت، مهمترین صنعت ایران بشمار میرفته است. هرچند در قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) این صنعت تا حد زیادی به وسیله سرمایههای خارجی اداره میشد (۱) اما بعد از جنگ جهانی اول، در نتیجه سیاست ایرانی کردن مؤسسات خارجی که به وسيله رضاشاه شروع شد، به تدریج تحت کنترل کارفرمایان ایرانی در آمد. بازار فرش که بیشتر برای صادرات تنظیم شده بود، به روند خود ادامه داد، بنابراین، همین امر باعث شد تا این صنعت تحت تأثیر دورههای اقتصاد جهانی قرار گیرد. برای نمونه، بعد از جنگ جهانی اول، صادرات افزایش پیدا نمود، اما بعد از سقوط ارزش سهام (بحران بزرگ آمریکا) در سال ۱۹۲۹ میلادی به شدت تنزل نمود؛ در این دوران صنعت از نظر نارساییهای فنی، سازمانی و بازرگانی نیز رنج میبرد. مسائل فنی عبارت بودند از بازدهی پایین در ریسندگی، آماده سازی تار و پود، گرهزنی و عملیات جانبی که حاصل به کارگیری وسایل خارج از رده و عدم وجود کنترل کیفی بود. صنعت طوری سازمان یافته بود که بافنده به تعداد زیادی از افراد واسطه، وابسته بود، که به آشفتگی و عدم کارآیی دامن میزد. از جهت تجاری، به کارگیری رنگ شیمیایی و نبودن نوآوری و خلاقیت در طرح و نقشه فرش، در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم باعث روگردانی شدید خارجیها از فرش ایران شد و از طرفی ضرورت توسعه و گسترش همه جانبه بازار از طریق بالا بردن صادرات احساس میشد. در دهه ۱۳۵۰ه.ش (دهه ۱۹۷۰م) در کلیه این زمینهها اصلاحاتی انجام گرفت، که در نتیجه استقرار ماشینآلات و تجهیزات جدید و در بعضی موارد سازمان دادن مجدد تولید بود. | ||
+ | |||
+ | ===توسعه و گسترش صنعت فرش=== | ||
+ | مراکز تولیدی ایجاد شدهای مانند منطقه سلطانآباد (اراک فعلی) و تبریز در قرن حاضر نیز اهمیت خاص خود را حفظ کرده است، بعلاوه، تعدادی از شهرها همچون کرمان که در قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) در درجه دوم اهمیت قرار داشت، به شهری صاحب نام در فرشبافی و تجارت آن ارتقاء یافته است. سر پرسی سایکس<ref>Sir Percy Sykes</ref> (۲) مدعی است، در زمانی که به عنوان کنسول در کرمان مشغول انجام وظیفه بوده، تولیدکنندگان محلی را متقاعد نموده تا صادرات خود را به جای تبریز از طریق بندرعباس انجام داده و بدین ترتیب هزینهها را تا ۵۰ درصد کاهش دهند. همچنین آنها را ترغیب نموده (۳) تا تنها طرحهای سنتی ایران را به جای طرحهای اروپایی ببافند که احتمالاً باعث به دست آوردن سهم بیشتری از بازار موجود میگردیده و همینطور بازارهای جدیدی را فرا روی صنعت میگذارده است. در سال ۱۳۲۷ه.ق (۱۹۰۹م) مؤسساتی نظیر «نییرکو کاستلی و برادران» و «شرکت تجاری و فرش شرقی»<ref>Eastern Rug And Trading Company</ref> که مرکز هر دو آنها در نیویورک قرار داشت، شروع به سرمایهگذاری در صنعت فرش کرمان مینمایند (۴). در دهه بعد، دیگر مؤسسات بزرگ انگلیسی و آمریکایی به پیروی از آنها میپردازند. در نتیجه آن، در سال ۱۳۲۹ه.ق (۱۹۱۱م)، حدود ۱۰۰۰۰ نفر تنها در صنعت فرشبافی کرمان مشغول به کار بودهاند. بین سالهای ۱۳۲۶ه.ق (۱۹۰۸م) و ۱۳۲۹ه.ق (۱۹۱۱م)، محصول صنعت فرشبافی کرمان دو برابر میشود و در سال ۱۳۰۸ه.ش (۱۹۲۹م)، حدود ۵۰۰۰ دستگاه مشغول کار بوده که ۹۰ درصد از تولید آن به مقصد بازارهای امریکا بوده است. در همان زمان کارفرمایان عمده تبریز، تقریباً در کل جایگزین اکثر شرکتهای اروپایی میشوند (۵). بعد از سقوط بازار بورس امریکا در سال ۱۳۲۹ میلادی، مؤسسات غربی، کرمان را ترک میگویند، بعدها موقعی که دوباره باز میگردند، تنها به عنوان خریداران فرش عمل میکردند و دیگر به عنوان پیمانکار طرف قرارداد، وارد کار نمیشدند. در نتیجه سیاست ایرانی کردن مؤسسات غربی توسط رضاشاه بود که یکی از مؤسسات بزرگ مایملک خود را به «شرکت سهامی فرش ایران» واگذار مینماید که در سال ۱۳۱۴ه.ش (۱۹۳۵م) به منظور تولید فرشهای با کیفیت بالا ایجاد شده بود (۶). همین امر، سرانجام منجر به صادرات انحصاری فرش میشود (۷). | ||
+ | با شروع کار فرشبافی مجدد در اصفهان در حدود سالهای دهه ۱۳۰۰ه.ش (دهه ۱۹۲۰م)، این شهر نیز یکی از مراکز عمده فرشبافی میگردد و این دیر آمده به کار تجارت فرش، مبنای کار خود را بر بازارهای اروپا و امریکا متمرکز مینماید (۸). اینگونه | ||
+ | توسعههای جدید، حاصل فشارهای اقتصادی در منطقه بوده است که حاصل وقایع طبیعی فاجعهآمیزی چون خشکسالی و از دست رفتن صنایع سنتی پیشین میباشد؛ برای مثال نائین و اطراف آن که در بافت عبا مهارت داشتند، و این محصول منبع اصلی اشتغال و درآمد اهالی بود، با تغییر مد، بافت آن دیگر ادامه نمییابد. در تعداد زیادی از روستاهای منطقه اصفهان که به کار فرشبافی میپرداختند و توان لازم را داشتند تا به صورت تولید بازرگانی انطباق داده شوند، ولی با شروع جنگ دوم جهانی، صنعت نوپای فرشبافی این مناطق با از دست دادن بازارهای خارجی، شديداً لطمه میبیند، تنها هنگامی وضع و رونق خود را باز مییابد که کارفرمایان بافت فرش رو به سوی بازارهای تهران مینمایند که بازاری بسیار گسترده بوده است (۹). | ||
+ | به غیر از فرشبافی کرمان و اصفهان، مناطق عمده فرشبافی در دهه ۱۳۵۰ه.ش (دهه ۱۹۷۰م)، بیشتر به همان صورتی بود که در قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) وجود داشت، از جمله آنها میتوان از کاشان، تبریز، قم، اراک، نائین، ملایر، بیجار، یزد، خوانسار و بعضی از بخشهای خراسان، فارس، بلوچستان و گرگان نام برد (۱۰). این مناطق هر یک با طرحها، تجربههای تجاری و روشهای تولید خاص خود، هنوز هم صنعت را به پیش میبرند. | ||
+ | |||
+ | ===سازمان تولید فرش=== | ||
+ | بافت فرش بیشتر در کارگاههای خانگی انجام میگیرد که ساختمانی است یک طبقه با حدود ۲۰ دستگاه دار فرشبافی، که ۲۰ تا ۶۰ بافنده و افراد سرپرستی کننده را در خود جای داده و افراد سرپرستی کننده به نسبت دستگاهها در نظر گرفته میشوند، ولی معمولاً شامل تعداد اندکی میباشند که طبق سنت در ایران انجام میگیرد. چنین سازمانی این مزیت را دارد که اجازه کنترل کیفی بهتری را به دست میدهد، اما از طرفی کارفرمایان آنها پیوسته در معرض فشار اجرای قانون کار قرار دارند (۱۱). بیشتر بافت فرش در دست عاملین دستدوم میباشد، که نیروی کار را از افراد فامیل خود یا از دیگر منابع محلی تأمین مینمایند. تنها حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد بافندگان برای خود کار مینمایند (۱۲)، که به علت نبودن اطلاعات و آمار بازار، تماسهای لازم و موانع سرمایهای، همیشه شرایط کار بر علیه اینگونه مستقلکاران عمل مینماید. بیشتر حقوالعملکاران، کارگاهی از آن خود دارند که معمولاً در خانههای خود برپا میکنند، اما بعضیها هم ممکن است کارگاهی به اجاره بگیرند. عدهای از بافندگان با وجود داشتن فضای کارگاهی، فاقد دستگاه دار هستند. یک دستگاه دار شامل دو تیر گرد است و گاهی در سوراخهایی که در دیوارهای کناری دستگاه ایجاد مینمایند، جاسازی میشود (۱۳). این دستگاهها برای بافنده مستلزم سرمایهگذاری قابل توجهی است. تا قبل از سال ۱۳۳۹ه.ش (۱۹۶۰م)، یک جفت تیر چوبی ۳۰۰۰ ریال قیمت داشت و از زمانی که آهنهای گرد ارزانتر از تیر چوبی عرضه گردید (۱۴)، دستگاههای آهنی متداول شد. در سال ۱۳۵۰ه.ش (۱۹۷۱م)، یک جفت آهن گرد برای کار بافندگی ۱۰۰۰ ریال هزینه در بر داشت. | ||
+ | در گذشته، تقاضای بازارهای صادراتی، بعضی از استانداردها را به دستاندرکاران بافت فرش تحمیل مینمود، برای نمونه، خریداران امریکایی فرشهای «زمینه ساده با رنگهای روشن را ترجیح میدادند. یک دست بودن رنگ، بخصوص در متن فرش، بسیار مهم بود. از نظر تنوع در رنگآمیزی، مقدار بالنسبه زیادی خامه رنگ شده مورد نیاز بود که بایستی در آغاز کار فراهم میشد. بافنده معمولاً این چنین وجوهی را در اختیار نداشت. از طرفی بافت یک فرش متوسط و معمولی، پرداخت متوسط شش ماه دستمزد بافنده را ایجاب مینمود؛ اما بافنده مستقل که کارگر میگرفت، قادر نبود این وجوه را به عنوان مساعده پرداخت نماید، و این در حالی بود که به وام و اعتبار هم به سختی دسترسی بود» (۱۵). به علت نیاز به گردش وجوه و پرداختهای سریع، فرشهای کوچک پارچه متداولتر بود. این پدیدهای بود که در شروع تولید فرش در اوایل دهه ۱۳۰۰ه.ق (دهه ۱۸۸۰م) خود را نشان میداد (۱۶)، همچنین نیاز مالی، فروش فرش را توسط بافنده با اشکالاتی مواجه میساخت، چون آنان به ندرت میتوانستند در زمانی که منتظر خریدار بودند، ادامه بافت فرش را تأمین مالی نمایند. در این مورد گزینشی که فراروی بافندههای مستقل قرار داشت، امانتفروشی بود یعنی فروش فرش از طریق یک دلال با حق دلالی ۵ تا ۲۰ درصد قیمت فروش میبود (۱۷). | ||
+ | در مناطق روستایی، فرشبافی توسط واسطهها (عاملین، دلالها و استادکارها و محلچی) انجام میشود که مواد اولیه مورد لزوم توسط آنان از بازار تهیه و تحویل خانواده بافنده میگردد، این کار توسط «شرکت سهامی فرش ایران» هم انجام میگیرد (۱۸). در این مورد چندگونه واسطه قابل شناسایی است که همه آنها در درجه اول، پایه در مراکز شهری دارند؛ آنهایی که فقط برای فروشندگان فرش کار میکنند، به نام «پیلهور» نامیده میشوند. اینان کل نیازهای اهالی روستایی را نیز تأمین مینمایند؛ معلمان، مقامات حکومتی و دیگران که به عنوان کار جانبی، خرید و فروش فرش را انجام میدهند. | ||
+ | بدین ترتیب ساختار بازار و بازاریابی، شديداً به عوامل واسطه وابسته میباشد؛ اینکه بافنده مستقل باشد یا به عنوان پیمانکار دستدوم ببافد، باید با چنین واسطههایی وارد معامله گردد، بخصوص برای فروش فرشهای متوسط اندازه (فرضاً ۳/۵×۲/۵متر)، که در معرض نوسان زیاد قیمت در کشورهای واردکننده قرار دارد (۱۹). این پراکندگی بیش از اندازه نظام پیمانکاری، به صورت تضادآمیزی منجر به تمرکز عمدهفروشی در داد و ستد فرش و فعالیتهای جانبی در چند مؤسسه بزرگ به شکل بازارهای سالارگرایانه شده است. عمدهفروشان در تجارت فرش و پشم و خامه بیشتر در خارج از بازار عمل مینمایند و نقش اساسی در صنعت فرشبافی ایفا میکنند. اینان فرش را مستقیم یا غیرمستقیم از روستاییان و ایلات و عشایر و همچنین از فروشندگان و همتایان خود در بازار خریداری مینمایند؛ و هم اینان پشم و خامه را برای بافندگان عرضه میدارند، در رنگرزی پشم و خامه نظارت دارند، و در دیگر مراحل فعالیتها هم خود را درگیر میکنند (۲۰). گرچه، صدها فروشنده فرش، مثلا در اراک وجود دارد، با این حال حجم عظیمی از تجارت به وسيله ۲۰، ۳۰ نفر نظارت میشود. این افراد از طریق دلال یا عامل خود مراحل بافت را زیر نظر دارند. کلیفروشان تهران به نوبه خود با چنین واسطههایی قرارداد خرید و تولید ترتیب میدهند. بعلاوه عمدهفروشان محلی ممکن است مستقیم در تهران و یا با نمایندگیهای مؤسسات تهران وارد معامله شوند (۲۱). | ||
+ | در میان واسطهها، آنهایی که عمدهاند، چند کار را با هم انجام میدهند، آنان صاحبان گلههای گوسفند هستند، کار شستوشوی پشمهای چیده شده را انجام میدهند، آنها را ریسیده، و رنگرزی کرده و پشم یا خامه آماده را با سایر ضروریات مورد نیاز، به بافندگان «خود» تحویل میدهند. در هر حال، معمولاً وضعیت بیش از حد پراکنده است، بخصوص زمانی که خانواری بخواهد برای بافت فرش کمک یا کارگر اجیر نماید یا وقتی که دو، سه خانوار یا بیشتر امکانات و منابع خود را برای بافت فرش یک کاسه مینمایند. بعضی از مواد اولیه مورد مصرف در محل موجود است؛ برای نمونه، گوسفندداران محلی پشم را در اختیار میگذارند، که همچنین میتوان از شهرهای مجاور و مراکز مهم منطقه نیز خریداری نمود. مواد اولیه را میتوان از فروشندگان محلی یا سیار هم به دست آورد؛ البته قیمت آن گرانتر است، اما نسيه هم میدهند. بافندگانی که خود رنگرزی مواد را انجام میدهند، رنگها را از سقط فروش خریداری مینمایند، اما کارهای مربوط به رنگرزی، بیشتر در کارگاههای کوچک رنگرزی که در شهرهای بزرگ قرار دارند، انجام میپذیرد؛ رنگها را میتوان در حجم زیاد مستقیماً از تجار و فروشندگان رنگ در تهران خریداری نمود. بعضی از استادکاران، برای نمونه، چلهکش، اغلب در مراحل اولیه بافت مورد نیاز هستند؛ پرداخت وجوه چلهکش به عهده بافنده است. ممکن است نقشههای جدیدی توسط نقشهکش فرش تهیه شود. هرچند که، لزوماً در موقع شروع و ادامه بافت، این افراد در محل حضور ندارند. نقشه را میتوان از افراد واسطه هم خریداری نمود، یا آن را با ۱۵ تا ۲۰ درصد قیمت خرید، اجاره کرد (۲۲). واسطهها سابقه بافنده خوب را با خود دارند و این بدان معنی است که اینان در موقع درخواست مساعده یا پیش پرداخت، آن را آسانتر به دست میآورند. مقررات حاکم هم نسبتاً سهلگیر است. چون کار بعدی را مشکل میتوان یافت. | ||
+ | در منطقه اصفهان، استادکار، وزن معینی از مواد اولیه را به بافندگان روستایی تحویل میدهد، اما نظام قدیمی پیشفروش که در آن حق تقدم خرید فرشهای بافته شده با او بود، دیگر وجود ندارد. بافندگان به او فقط وجه بدهکارند، اما فرش خود را هرگونه که بخواهند میفروشند. با این حال، بافنده، بخصوص در روستاها، بسیاری از این امتیازها را ندارد، چون استادکار تواماً منبع اصلی (یا تنها منبع) وام، تهیه و ارائهدهنده کالاهای مصرفی بافنده و خریدار فرش میباشد (۲۳). در اراک وضع به همین منوال است، که در آن واسطه که در منطقه «محلچی» نامیده میشود، مواد اولیه را در اختیار بافندگان قرار میدهد، در مقابل حق خرید فرشهای تمام شده را به قیمت ثابت برای خود محفوظ میدارد. این افراد پشم یا خامه آماده را خریداری مینمایند یا ترتیب جدا کردن و شانهزنی، شستن و رشتن آن را میدهند، برای شش ماه حتی بیشتر به بافنده وام میدهند، این وام یا با بهره است یا حق پیشخرید فرش میباشد، بدین وسیله است که بافندگان از الحاظ اقتصادی به آنها وابسته میشوند. واسطهگران، بافت را از طریق انحصار اعتبار، مواد اولیه و معامله فرش کنترل مینمایند و نوعی «صنف غیررسمی» را تشکیل میدهند (۲۴). | ||
+ | در قم این حرفه به وسیله شهرداری سازمان داده شده، بدین معنی که تمام مواد اولیه و نقشه و غیره را تهیه و در اختیار بافنده میگذارد. دستمزد برحسب اندازه و پیچیدگی کار تعیین میشود. حدود ۳۰ درصد از بافندگان، مستقل کار میکنند که در چند روستا متمرکز هستند. خدمات اضافی و مواد اولیه را از جاهای دیگر هم خریداری مینمایند و فرش خود را در قم میفروشند. تخمینی که در سال ۱۳۴۸ه.ش (۱۹۶۹م) زده شده، نشان میدهد ۱۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ ریال یا حدود ۲۰ تا ۴۰ درصد درآمد سالانه خانواده از بافتن فرش به دست میآید (۲۵). در واقع، این درآمدها برای بیشتر خانوادههای روستایی مهمتر از درآمدهای حاصل از عملیات کشاورزی میباشد (۲۶). | ||
+ | مراکز شهری و سازمانهای وابسته نیز در جاهایی که حرفه فرشبافی، هنوز نسبتاً توسعه نیافته باشد، نقشی در رواج این حرفه به عهده گرفتهاند، برای نمونه طرح کردستان در دهه ۱۳۵۰ه.ش (دهه ۱۹۷۰م) را میتوان ذکر نمود که پشم یا به صورت خام در بازار سنندج فروخته میشد و یا توسط نمایندگیها از روستاها برای تجار غيرمحلی جمعآوری میگردید؛ فرشهای تمام شده در سنندج یا کرمانشاه بیشتر به وسيله افراد غیربومی فروخته میشد. با وجود این چیزی حدود ۲۵ روستا را ذکر نمودهاند که برای بازاریابی کالای خود مشکل اساسی داشتهاند؛ نبودن خریدار، آنها را از توسعه کار خود مأیوس کرده بود (۲۷). |
نسخهٔ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۵۲
![1000px-Icon Writer.svg.png](/images/thumb/b/bf/1000px-Icon_Writer.svg.png/30px-1000px-Icon_Writer.svg.png)
فصل دوازدهم: فرشهای دوران پهلوی
تولید فرش در سراسر قرن چهاردهم ه.ق (۲۰م) و دیدگاه اشتغالزایی و تقاضای بازارهای داخلی و خارجی مورد نظر بوده است، تا آنجایی که بعد از صنعت تولید و پالایش نفت، مهمترین صنعت ایران بشمار میرفته است. هرچند در قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) این صنعت تا حد زیادی به وسیله سرمایههای خارجی اداره میشد (۱) اما بعد از جنگ جهانی اول، در نتیجه سیاست ایرانی کردن مؤسسات خارجی که به وسيله رضاشاه شروع شد، به تدریج تحت کنترل کارفرمایان ایرانی در آمد. بازار فرش که بیشتر برای صادرات تنظیم شده بود، به روند خود ادامه داد، بنابراین، همین امر باعث شد تا این صنعت تحت تأثیر دورههای اقتصاد جهانی قرار گیرد. برای نمونه، بعد از جنگ جهانی اول، صادرات افزایش پیدا نمود، اما بعد از سقوط ارزش سهام (بحران بزرگ آمریکا) در سال ۱۹۲۹ میلادی به شدت تنزل نمود؛ در این دوران صنعت از نظر نارساییهای فنی، سازمانی و بازرگانی نیز رنج میبرد. مسائل فنی عبارت بودند از بازدهی پایین در ریسندگی، آماده سازی تار و پود، گرهزنی و عملیات جانبی که حاصل به کارگیری وسایل خارج از رده و عدم وجود کنترل کیفی بود. صنعت طوری سازمان یافته بود که بافنده به تعداد زیادی از افراد واسطه، وابسته بود، که به آشفتگی و عدم کارآیی دامن میزد. از جهت تجاری، به کارگیری رنگ شیمیایی و نبودن نوآوری و خلاقیت در طرح و نقشه فرش، در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم باعث روگردانی شدید خارجیها از فرش ایران شد و از طرفی ضرورت توسعه و گسترش همه جانبه بازار از طریق بالا بردن صادرات احساس میشد. در دهه ۱۳۵۰ه.ش (دهه ۱۹۷۰م) در کلیه این زمینهها اصلاحاتی انجام گرفت، که در نتیجه استقرار ماشینآلات و تجهیزات جدید و در بعضی موارد سازمان دادن مجدد تولید بود.
توسعه و گسترش صنعت فرش
مراکز تولیدی ایجاد شدهای مانند منطقه سلطانآباد (اراک فعلی) و تبریز در قرن حاضر نیز اهمیت خاص خود را حفظ کرده است، بعلاوه، تعدادی از شهرها همچون کرمان که در قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) در درجه دوم اهمیت قرار داشت، به شهری صاحب نام در فرشبافی و تجارت آن ارتقاء یافته است. سر پرسی سایکس[۲] (۲) مدعی است، در زمانی که به عنوان کنسول در کرمان مشغول انجام وظیفه بوده، تولیدکنندگان محلی را متقاعد نموده تا صادرات خود را به جای تبریز از طریق بندرعباس انجام داده و بدین ترتیب هزینهها را تا ۵۰ درصد کاهش دهند. همچنین آنها را ترغیب نموده (۳) تا تنها طرحهای سنتی ایران را به جای طرحهای اروپایی ببافند که احتمالاً باعث به دست آوردن سهم بیشتری از بازار موجود میگردیده و همینطور بازارهای جدیدی را فرا روی صنعت میگذارده است. در سال ۱۳۲۷ه.ق (۱۹۰۹م) مؤسساتی نظیر «نییرکو کاستلی و برادران» و «شرکت تجاری و فرش شرقی»[۳] که مرکز هر دو آنها در نیویورک قرار داشت، شروع به سرمایهگذاری در صنعت فرش کرمان مینمایند (۴). در دهه بعد، دیگر مؤسسات بزرگ انگلیسی و آمریکایی به پیروی از آنها میپردازند. در نتیجه آن، در سال ۱۳۲۹ه.ق (۱۹۱۱م)، حدود ۱۰۰۰۰ نفر تنها در صنعت فرشبافی کرمان مشغول به کار بودهاند. بین سالهای ۱۳۲۶ه.ق (۱۹۰۸م) و ۱۳۲۹ه.ق (۱۹۱۱م)، محصول صنعت فرشبافی کرمان دو برابر میشود و در سال ۱۳۰۸ه.ش (۱۹۲۹م)، حدود ۵۰۰۰ دستگاه مشغول کار بوده که ۹۰ درصد از تولید آن به مقصد بازارهای امریکا بوده است. در همان زمان کارفرمایان عمده تبریز، تقریباً در کل جایگزین اکثر شرکتهای اروپایی میشوند (۵). بعد از سقوط بازار بورس امریکا در سال ۱۳۲۹ میلادی، مؤسسات غربی، کرمان را ترک میگویند، بعدها موقعی که دوباره باز میگردند، تنها به عنوان خریداران فرش عمل میکردند و دیگر به عنوان پیمانکار طرف قرارداد، وارد کار نمیشدند. در نتیجه سیاست ایرانی کردن مؤسسات غربی توسط رضاشاه بود که یکی از مؤسسات بزرگ مایملک خود را به «شرکت سهامی فرش ایران» واگذار مینماید که در سال ۱۳۱۴ه.ش (۱۹۳۵م) به منظور تولید فرشهای با کیفیت بالا ایجاد شده بود (۶). همین امر، سرانجام منجر به صادرات انحصاری فرش میشود (۷). با شروع کار فرشبافی مجدد در اصفهان در حدود سالهای دهه ۱۳۰۰ه.ش (دهه ۱۹۲۰م)، این شهر نیز یکی از مراکز عمده فرشبافی میگردد و این دیر آمده به کار تجارت فرش، مبنای کار خود را بر بازارهای اروپا و امریکا متمرکز مینماید (۸). اینگونه توسعههای جدید، حاصل فشارهای اقتصادی در منطقه بوده است که حاصل وقایع طبیعی فاجعهآمیزی چون خشکسالی و از دست رفتن صنایع سنتی پیشین میباشد؛ برای مثال نائین و اطراف آن که در بافت عبا مهارت داشتند، و این محصول منبع اصلی اشتغال و درآمد اهالی بود، با تغییر مد، بافت آن دیگر ادامه نمییابد. در تعداد زیادی از روستاهای منطقه اصفهان که به کار فرشبافی میپرداختند و توان لازم را داشتند تا به صورت تولید بازرگانی انطباق داده شوند، ولی با شروع جنگ دوم جهانی، صنعت نوپای فرشبافی این مناطق با از دست دادن بازارهای خارجی، شديداً لطمه میبیند، تنها هنگامی وضع و رونق خود را باز مییابد که کارفرمایان بافت فرش رو به سوی بازارهای تهران مینمایند که بازاری بسیار گسترده بوده است (۹). به غیر از فرشبافی کرمان و اصفهان، مناطق عمده فرشبافی در دهه ۱۳۵۰ه.ش (دهه ۱۹۷۰م)، بیشتر به همان صورتی بود که در قرن سیزدهم ه.ق (۱۹م) وجود داشت، از جمله آنها میتوان از کاشان، تبریز، قم، اراک، نائین، ملایر، بیجار، یزد، خوانسار و بعضی از بخشهای خراسان، فارس، بلوچستان و گرگان نام برد (۱۰). این مناطق هر یک با طرحها، تجربههای تجاری و روشهای تولید خاص خود، هنوز هم صنعت را به پیش میبرند.
سازمان تولید فرش
بافت فرش بیشتر در کارگاههای خانگی انجام میگیرد که ساختمانی است یک طبقه با حدود ۲۰ دستگاه دار فرشبافی، که ۲۰ تا ۶۰ بافنده و افراد سرپرستی کننده را در خود جای داده و افراد سرپرستی کننده به نسبت دستگاهها در نظر گرفته میشوند، ولی معمولاً شامل تعداد اندکی میباشند که طبق سنت در ایران انجام میگیرد. چنین سازمانی این مزیت را دارد که اجازه کنترل کیفی بهتری را به دست میدهد، اما از طرفی کارفرمایان آنها پیوسته در معرض فشار اجرای قانون کار قرار دارند (۱۱). بیشتر بافت فرش در دست عاملین دستدوم میباشد، که نیروی کار را از افراد فامیل خود یا از دیگر منابع محلی تأمین مینمایند. تنها حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد بافندگان برای خود کار مینمایند (۱۲)، که به علت نبودن اطلاعات و آمار بازار، تماسهای لازم و موانع سرمایهای، همیشه شرایط کار بر علیه اینگونه مستقلکاران عمل مینماید. بیشتر حقوالعملکاران، کارگاهی از آن خود دارند که معمولاً در خانههای خود برپا میکنند، اما بعضیها هم ممکن است کارگاهی به اجاره بگیرند. عدهای از بافندگان با وجود داشتن فضای کارگاهی، فاقد دستگاه دار هستند. یک دستگاه دار شامل دو تیر گرد است و گاهی در سوراخهایی که در دیوارهای کناری دستگاه ایجاد مینمایند، جاسازی میشود (۱۳). این دستگاهها برای بافنده مستلزم سرمایهگذاری قابل توجهی است. تا قبل از سال ۱۳۳۹ه.ش (۱۹۶۰م)، یک جفت تیر چوبی ۳۰۰۰ ریال قیمت داشت و از زمانی که آهنهای گرد ارزانتر از تیر چوبی عرضه گردید (۱۴)، دستگاههای آهنی متداول شد. در سال ۱۳۵۰ه.ش (۱۹۷۱م)، یک جفت آهن گرد برای کار بافندگی ۱۰۰۰ ریال هزینه در بر داشت. در گذشته، تقاضای بازارهای صادراتی، بعضی از استانداردها را به دستاندرکاران بافت فرش تحمیل مینمود، برای نمونه، خریداران امریکایی فرشهای «زمینه ساده با رنگهای روشن را ترجیح میدادند. یک دست بودن رنگ، بخصوص در متن فرش، بسیار مهم بود. از نظر تنوع در رنگآمیزی، مقدار بالنسبه زیادی خامه رنگ شده مورد نیاز بود که بایستی در آغاز کار فراهم میشد. بافنده معمولاً این چنین وجوهی را در اختیار نداشت. از طرفی بافت یک فرش متوسط و معمولی، پرداخت متوسط شش ماه دستمزد بافنده را ایجاب مینمود؛ اما بافنده مستقل که کارگر میگرفت، قادر نبود این وجوه را به عنوان مساعده پرداخت نماید، و این در حالی بود که به وام و اعتبار هم به سختی دسترسی بود» (۱۵). به علت نیاز به گردش وجوه و پرداختهای سریع، فرشهای کوچک پارچه متداولتر بود. این پدیدهای بود که در شروع تولید فرش در اوایل دهه ۱۳۰۰ه.ق (دهه ۱۸۸۰م) خود را نشان میداد (۱۶)، همچنین نیاز مالی، فروش فرش را توسط بافنده با اشکالاتی مواجه میساخت، چون آنان به ندرت میتوانستند در زمانی که منتظر خریدار بودند، ادامه بافت فرش را تأمین مالی نمایند. در این مورد گزینشی که فراروی بافندههای مستقل قرار داشت، امانتفروشی بود یعنی فروش فرش از طریق یک دلال با حق دلالی ۵ تا ۲۰ درصد قیمت فروش میبود (۱۷). در مناطق روستایی، فرشبافی توسط واسطهها (عاملین، دلالها و استادکارها و محلچی) انجام میشود که مواد اولیه مورد لزوم توسط آنان از بازار تهیه و تحویل خانواده بافنده میگردد، این کار توسط «شرکت سهامی فرش ایران» هم انجام میگیرد (۱۸). در این مورد چندگونه واسطه قابل شناسایی است که همه آنها در درجه اول، پایه در مراکز شهری دارند؛ آنهایی که فقط برای فروشندگان فرش کار میکنند، به نام «پیلهور» نامیده میشوند. اینان کل نیازهای اهالی روستایی را نیز تأمین مینمایند؛ معلمان، مقامات حکومتی و دیگران که به عنوان کار جانبی، خرید و فروش فرش را انجام میدهند. بدین ترتیب ساختار بازار و بازاریابی، شديداً به عوامل واسطه وابسته میباشد؛ اینکه بافنده مستقل باشد یا به عنوان پیمانکار دستدوم ببافد، باید با چنین واسطههایی وارد معامله گردد، بخصوص برای فروش فرشهای متوسط اندازه (فرضاً ۳/۵×۲/۵متر)، که در معرض نوسان زیاد قیمت در کشورهای واردکننده قرار دارد (۱۹). این پراکندگی بیش از اندازه نظام پیمانکاری، به صورت تضادآمیزی منجر به تمرکز عمدهفروشی در داد و ستد فرش و فعالیتهای جانبی در چند مؤسسه بزرگ به شکل بازارهای سالارگرایانه شده است. عمدهفروشان در تجارت فرش و پشم و خامه بیشتر در خارج از بازار عمل مینمایند و نقش اساسی در صنعت فرشبافی ایفا میکنند. اینان فرش را مستقیم یا غیرمستقیم از روستاییان و ایلات و عشایر و همچنین از فروشندگان و همتایان خود در بازار خریداری مینمایند؛ و هم اینان پشم و خامه را برای بافندگان عرضه میدارند، در رنگرزی پشم و خامه نظارت دارند، و در دیگر مراحل فعالیتها هم خود را درگیر میکنند (۲۰). گرچه، صدها فروشنده فرش، مثلا در اراک وجود دارد، با این حال حجم عظیمی از تجارت به وسيله ۲۰، ۳۰ نفر نظارت میشود. این افراد از طریق دلال یا عامل خود مراحل بافت را زیر نظر دارند. کلیفروشان تهران به نوبه خود با چنین واسطههایی قرارداد خرید و تولید ترتیب میدهند. بعلاوه عمدهفروشان محلی ممکن است مستقیم در تهران و یا با نمایندگیهای مؤسسات تهران وارد معامله شوند (۲۱). در میان واسطهها، آنهایی که عمدهاند، چند کار را با هم انجام میدهند، آنان صاحبان گلههای گوسفند هستند، کار شستوشوی پشمهای چیده شده را انجام میدهند، آنها را ریسیده، و رنگرزی کرده و پشم یا خامه آماده را با سایر ضروریات مورد نیاز، به بافندگان «خود» تحویل میدهند. در هر حال، معمولاً وضعیت بیش از حد پراکنده است، بخصوص زمانی که خانواری بخواهد برای بافت فرش کمک یا کارگر اجیر نماید یا وقتی که دو، سه خانوار یا بیشتر امکانات و منابع خود را برای بافت فرش یک کاسه مینمایند. بعضی از مواد اولیه مورد مصرف در محل موجود است؛ برای نمونه، گوسفندداران محلی پشم را در اختیار میگذارند، که همچنین میتوان از شهرهای مجاور و مراکز مهم منطقه نیز خریداری نمود. مواد اولیه را میتوان از فروشندگان محلی یا سیار هم به دست آورد؛ البته قیمت آن گرانتر است، اما نسيه هم میدهند. بافندگانی که خود رنگرزی مواد را انجام میدهند، رنگها را از سقط فروش خریداری مینمایند، اما کارهای مربوط به رنگرزی، بیشتر در کارگاههای کوچک رنگرزی که در شهرهای بزرگ قرار دارند، انجام میپذیرد؛ رنگها را میتوان در حجم زیاد مستقیماً از تجار و فروشندگان رنگ در تهران خریداری نمود. بعضی از استادکاران، برای نمونه، چلهکش، اغلب در مراحل اولیه بافت مورد نیاز هستند؛ پرداخت وجوه چلهکش به عهده بافنده است. ممکن است نقشههای جدیدی توسط نقشهکش فرش تهیه شود. هرچند که، لزوماً در موقع شروع و ادامه بافت، این افراد در محل حضور ندارند. نقشه را میتوان از افراد واسطه هم خریداری نمود، یا آن را با ۱۵ تا ۲۰ درصد قیمت خرید، اجاره کرد (۲۲). واسطهها سابقه بافنده خوب را با خود دارند و این بدان معنی است که اینان در موقع درخواست مساعده یا پیش پرداخت، آن را آسانتر به دست میآورند. مقررات حاکم هم نسبتاً سهلگیر است. چون کار بعدی را مشکل میتوان یافت. در منطقه اصفهان، استادکار، وزن معینی از مواد اولیه را به بافندگان روستایی تحویل میدهد، اما نظام قدیمی پیشفروش که در آن حق تقدم خرید فرشهای بافته شده با او بود، دیگر وجود ندارد. بافندگان به او فقط وجه بدهکارند، اما فرش خود را هرگونه که بخواهند میفروشند. با این حال، بافنده، بخصوص در روستاها، بسیاری از این امتیازها را ندارد، چون استادکار تواماً منبع اصلی (یا تنها منبع) وام، تهیه و ارائهدهنده کالاهای مصرفی بافنده و خریدار فرش میباشد (۲۳). در اراک وضع به همین منوال است، که در آن واسطه که در منطقه «محلچی» نامیده میشود، مواد اولیه را در اختیار بافندگان قرار میدهد، در مقابل حق خرید فرشهای تمام شده را به قیمت ثابت برای خود محفوظ میدارد. این افراد پشم یا خامه آماده را خریداری مینمایند یا ترتیب جدا کردن و شانهزنی، شستن و رشتن آن را میدهند، برای شش ماه حتی بیشتر به بافنده وام میدهند، این وام یا با بهره است یا حق پیشخرید فرش میباشد، بدین وسیله است که بافندگان از الحاظ اقتصادی به آنها وابسته میشوند. واسطهگران، بافت را از طریق انحصار اعتبار، مواد اولیه و معامله فرش کنترل مینمایند و نوعی «صنف غیررسمی» را تشکیل میدهند (۲۴). در قم این حرفه به وسیله شهرداری سازمان داده شده، بدین معنی که تمام مواد اولیه و نقشه و غیره را تهیه و در اختیار بافنده میگذارد. دستمزد برحسب اندازه و پیچیدگی کار تعیین میشود. حدود ۳۰ درصد از بافندگان، مستقل کار میکنند که در چند روستا متمرکز هستند. خدمات اضافی و مواد اولیه را از جاهای دیگر هم خریداری مینمایند و فرش خود را در قم میفروشند. تخمینی که در سال ۱۳۴۸ه.ش (۱۹۶۹م) زده شده، نشان میدهد ۱۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ ریال یا حدود ۲۰ تا ۴۰ درصد درآمد سالانه خانواده از بافتن فرش به دست میآید (۲۵). در واقع، این درآمدها برای بیشتر خانوادههای روستایی مهمتر از درآمدهای حاصل از عملیات کشاورزی میباشد (۲۶). مراکز شهری و سازمانهای وابسته نیز در جاهایی که حرفه فرشبافی، هنوز نسبتاً توسعه نیافته باشد، نقشی در رواج این حرفه به عهده گرفتهاند، برای نمونه طرح کردستان در دهه ۱۳۵۰ه.ش (دهه ۱۹۷۰م) را میتوان ذکر نمود که پشم یا به صورت خام در بازار سنندج فروخته میشد و یا توسط نمایندگیها از روستاها برای تجار غيرمحلی جمعآوری میگردید؛ فرشهای تمام شده در سنندج یا کرمانشاه بیشتر به وسيله افراد غیربومی فروخته میشد. با وجود این چیزی حدود ۲۵ روستا را ذکر نمودهاند که برای بازاریابی کالای خود مشکل اساسی داشتهاند؛ نبودن خریدار، آنها را از توسعه کار خود مأیوس کرده بود (۲۷).